کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برنامه ریزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
anti-virus software
برنامۀ ضدویروس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] برنامهای که محتویات دیسک سخت را جستوجو میکند تا بدافزارهای آن، بهویژه ویروسها، را پیدا کند و از بین ببرد یا ناکار کند متـ . نرمافزار ضدویروس ضدویروس anti-virus
-
application program, application software
برنامۀ کاربردی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] برنامه یا مجموعهبرنامههایی که برای کاربر نهایی طراحی میشود و بدون سامانۀ عامل، قابل اجرا نیست
-
application program, application
برنامۀ کاربردی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] برنامه یا مجموعهبرنامههایی که برای کاربر نهایی طراحی میشود و بدون سامانۀ عامل، قابلاجرا نیست اختـ . برنامه app
-
animateur, activity coordinator
برنامهگردان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] فردی که برنامهریزی و سرپرستی فعالیتهای تفریحی و ورزشی بر عهدۀ اوست و به زبان قابل فهم برای غالب مسافران سخن میگوید و آنها را به شرکت در برنامهها تشویق میکند
-
make-over show
برنامۀ نوآرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] برنامهای تلویزیونی که در آن ظاهر افراد یا اماکن را در حد شگفتآوری تغییر میدهند
-
telethon
برنامۀ نیکوکاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] برنامۀ چندساعتۀ تلویزیونی که هدف اصلی آن جمعآوری اعانه و کمکهای فردی یا گروهی خاص برای مصارف خیریه است
-
برنامه نویسی
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ) (حامص .) 1 - عمل نوشتن برنامه . 2 - آماده کردن و دستور کار مرحله به مرحله برای نوشتن و انجام گرفتن برنامه های کامپیوتری .
-
برنامه زمانی
دیکشنری فارسی به عربی
جدول
-
برنامه کار
دیکشنری فارسی به عربی
مخطط
-
برنامه سفر
دیکشنری فارسی به عربی
مخطط الرحلة
-
برنامه ریخت
دیکشنری فارسی به عربی
اِتّخذ خُطوَةً
-
برنامه شبانه
دیکشنری فارسی به عربی
ليل
-
برنامه ریز
دیکشنری فارسی به عربی
مبرمج
-
برنامه دار
دیکشنری فارسی به عربی
مبرمج
-
مدیر برنامه
واژهنامه آزاد
هماهنگ کننده برنامه ها و یا کسی که وظیفه ساماندهی و سازمان دهی برنامه ها را بر عهده دارد.