کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برمکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ابوالمعانی
لغتنامه دهخدا
ابوالمعانی . [ اَ بُل ْ م َ] (اِخ ) محمدبن تمیم برمکی . رجوع به محمد... شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شهاب الدین . رجوع به احمدبن حجر برمکی ... شود.
-
ابوالعباس
لغتنامه دهخدا
ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) فضل بن یحیی بن خالدبن برمک برمکی . رجوع به فضل ... شود.
-
جخجخ
لغتنامه دهخدا
جخجخ .[ ج َ ج َ ] (اِخ ) عبیداﷲبن احمد نحوی ، مکنی به ابوالفتح . او راست : اخبار جخطة برمکی . (از کشف الظنون ).
-
ذوالشامة
لغتنامه دهخدا
ذوالشامة. [ ذُش ْ شا م َ ] (اِخ ) لقب خالدبن جعفر برمکی از آنروی که بر مقدّم سر خالی داشت . رجوع به خالد شود.
-
ابوذکاء
لغتنامه دهخدا
ابوذکاء. [ اَ ذُ ] (اِخ ) عالم موسیقی . رودنواز جعفر برمکی . رجوع به حبیب السیر ج 1 ص 281 شود.
-
دار شرشیر
لغتنامه دهخدا
دار شرشیر. [ رُ ش ِ شی ] (اِخ ) محله ای بوده است در بغداد که امروز از آن اثری نیست . نام این محله در اشعار جحظه ٔ برمکی آمده است . (معجم البلدان ).
-
عطابة
لغتنامه دهخدا
عطابة. [ ع َ طْ طا ب َ ] (اِخ ) نام مادر جعفر برمکی بود. (از حبیب السیر چ طهران ج 1 ص 281).
-
ابوالحسن
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن . [ اَبُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) کنیت احمدبن جعفربن موسی بن یحیی بن خالدبن برمک . رجوع به جحظه ٔ برمکی احمد... شود.
-
جعفریه
لغتنامه دهخدا
جعفریه . [ ج َ ف َ ری ی َ ] (اِخ ) محله ای است بزرگ و مشهور در جانب شرقی بغداد. (معجم البلدان ). و منسوب به جعفر برمکی است . (قاموس الاعلام ترکی ).
-
ابوحیان
لغتنامه دهخدا
ابوحیان . [ اَ ح َی ْ یا ] (اِخ ) مترجم و مصلح کتاب المجسطی با معاضدت سلم بأمر یحیی بن خالد برمکی بود و نیز نام او را ابوحسان آورده اند. رجوع به ابوحسان ... شود.
-
اعمی
لغتنامه دهخدا
اعمی . [ اَ ما ] (اِخ )سلیمان بن ولید انصاری . از شاعرانی است که بخاندان برمکی پیوست و در مدح و رثاء آنان اشعار بسیار گفت و در حدود سال 217 هَ . ق . درگذشت . (از اعلام زرکلی ).
-
بادام
لغتنامه دهخدا
بادام . (اِخ ) ابن عبداﷲ. نام مأموری که بفرمان هارون الرشید، یحیی برمکی را قید و بند کرد. (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 240).
-
غما
لغتنامه دهخدا
غما. [ غ ُم ْ ما ] (اِخ ) قریه ای است در نواحی بغداد در نزدیکی بردان و عکبرا. بهتر آن است که این لفظ به یاء نوشته شود، و دراشعار شاعران از قبیل والبةبن حباب و جحظة برمکی ازاین قریه یاد شده است . رجوع به معجم البلدان شود.
-
یاسر
لغتنامه دهخدا
یاسر. [ س ِ ] (اِخ ) خادم هارون الرشید و کسی است که به فرمان هارون جعفر برمکی را بقتل رسانید. رجوع به حبیب السیر جزو سوم از مجلد دوم و معجم الادباء ج 2 ص 167 و دستورالوزراء ص 52 و 53 شود.