کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برمکیان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برمکیان
لغتنامه دهخدا
برمکیان . [ ب َ م َ ] (اِخ ) ج ِ برمکی . آل برمک . برامکه . خاندان ایرانی که اجداد آنان عنوان برمک داشتند. رجوع به آل برمک شود : جام کیان بدست شه زمزم مکیان شده برمکیان ز کوه چین گنج عطای شاه را.خاقانی .
-
جستوجو در متن
-
برمک
فرهنگ نامها
(تلفظ: barmak) رئیس ، عنوان رئیس روحانی بودایی ؛ (در اعلام) نام جد وسر دودمان برمکیان.
-
ابوالنضیر
لغتنامه دهخدا
ابوالنضیر. [ اَ بُن ْ ن َ ] (اِخ ) عمروبن عبدالملک بصری . از مشاهیر شعرای زمان خویش و معاصر برامکه . و او را از برمکیان انعام و احسان فراوان بوده است . و وی را با فضل بن یحیی برمکی بعض ماجراهای مشهوره است . و بیت ذیل از جمله ٔ قصیده ٔ او در مدح برمکی...
-
ام القاسم
لغتنامه دهخدا
ام القاسم . [ اُم ْ مُل ْ س ِ ] (اِخ ) دختر برمک جد برمکیان بود. (از ابن فقیه از احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 77).
-
ام جعفر
لغتنامه دهخدا
ام جعفر. [ اُم ْ م ِ ج َ ف َ ] (اِخ ) (عتابة) مادر جعفربن یحیی برمکی و زنی بود در نهایت فصاحت و طلاقت ، پس از برچیده شدن بساط برمکیان به فقر و آوارگی افتاد. (از ریحانة الادب ج 6 ص 212).
-
حسان
لغتنامه دهخدا
حسان . [ ح َس ْ سا] (اِخ ) ابن حسان شاعر عرب . او راست : قصیده ٔ میمی که در ستایش برمکیان سروده است و آغاز آن چنین است :من مبلغ یحیی و دون لقائه زبرات کل خنابس همهام .(البیان و التبیین جاحظ ج 3 ص 210).
-
ابن مناذر
لغتنامه دهخدا
ابن مناذر. [ اِ ن ُ م ُ ذِ ] (اِخ ) ابوجعفر محمدبن محمدبن منذربن منذربن منذرمعروف به ابن مناذر. شاعر عرب در مائه ٔ دوم . مدّاح برمکیان . اصل او از مردم عدن بود و به بصره هجرت کردو به خدمت مهدی خلیفه رسید. در آغاز مردی پاکیزه زبان بود لکن پس از مرگ دو...
-
فضل بن یحیی
لغتنامه دهخدا
فضل بن یحیی . [ ف َ ل ِ ن ِ ی َ یا ] (اِخ ) ... برمکی . وزیرهارون الرشید و برادر همشیر اوست . از بخشنده ترین مردم زمان خود بود. رشید او را به مدتی کوتاه به وزارت منصوب کرد و سپس در سال 178 هَ . ق . والی خراسان نمود و تا هنگامی که رشید بر برمکیان خشم ...
-
موریانی
لغتنامه دهخدا
موریانی . [ ] (اِخ ) سلیمان بن مخلد، مکنی به ابوایوب از وزیران دولت عباسی در عراق و از مردم موریان بود که دهی از دههای اهواز است . وی پس از خالدبن برمک نیای برمکیان به وزارت منصور رسید و به خوبی به اداره ٔ امور پرداخت . پس منصور بدو بدبین شد و به سال...
-
جعفر
لغتنامه دهخدا
جعفر. [ ج َ ف َ ](اِخ ) ابن یحیی بن خالد برمکی مکنی به ابوالفضل (150- 187 هَ . ق .) وزیر هارون الرشید خلیفه و یکی از مردان نامدار خاندان برمکیان بود. وی در بغداد متولد شد و پرورش یافت و هارون الرشید او را به وزارت برگماشت و زمام همه ٔ امور حکومت بدو ...
-
باکیاک
لغتنامه دهخدا
باکیاک . [ ] (اِخ ) نام یک تن از مشاهیر موالی ترک در قرون اولیه ٔ اسلامی . در مقدمه ٔ ابن خلدون آمده است : همینکه دولت به مرحله ٔخودکامگی و ممانعت کردن عرب از دست اندازی به فرمانروائی ممالک و شهرهای بزرگ رسید وزارت باقوام غیر عرب و نمک پروردگان برگزی...
-
برنی
لغتنامه دهخدا
برنی . [ ب َ رَ ] (اِخ ) ضیاءالدین . مورخ و ادیب فارسی زبان هندوستان در اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم هجری . وی از مریدان نظام الدین محمد بداؤنی معروف به نظام الدین اولیاء، و از دوستان امیرخسرو دهلوی و امیرحسین دهلوی بود. برنی بیش از هفده سال ندیم...
-
یحیی
لغتنامه دهخدا
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب ، از بزرگان طالبیان در روزگار موسی الهادی و هارون الرشید بود. امام جعفر صادق او را در مدینه تربیت کرد و او در فقه و حدیث تبحر یافت . بسیاری از مردم مکه و مدینه و یمن و مصر و مغرب دع...
-
طبقة
لغتنامه دهخدا
طبقة. [ طَ ب َق َ ] (ع اِ) مؤنث طبق . (منتهی الارب ). || پُشت . نسل . || اشکوب . (فرهنگستان ). آرشیان مرتبه . مرتبت . || تاه . تُو. || هر درک از ادراک دوزخ . ج ، طبقات . || گروه . یک جنس از مردم . (منتهی الارب ). || صنف . رده : چنانکه پدر وی بر وی ج...