کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برماهه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برماهه
لغتنامه دهخدا
برماهه . [ ب َ هََ / هَِ ] (اِ) برماه که مثقب باشد. (برهان ) (از آنندراج ). برما. برماه . برمای . بیرم . مته . مثقب . و رجوع به برما و برماه شود.
-
جستوجو در متن
-
مثقب
واژگان مترادف و متضاد
برماه، برمه، برماهه، پرمه، مته
-
گرده بر
لغتنامه دهخدا
گرده بر. [ گ ِ دَ / دِ ب ُ ] (اِ مرکب ) همان گردبر است . (آنندراج ). برماه . برماهه . برمای . مته . مثقب . سکنه . اسکنه .
-
مته
واژگان مترادف و متضاد
۱. برماه، برمه، برماهه، پرمه، مثقب، دریل ۲. بید ۳. شپشک
-
پرماه
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِ.) افزاری باشد که حکاکان و درودگران با آن مروارید و چوب و تخته را سوراخ کنند. مته و مثقب و پرمه و برمه و برماه و برماهه نیز گویند.
-
برما
لغتنامه دهخدا
برما. [ ب َ ] (اِ) برماه . برمای . برماهه . بیرم . گردبر. مته . مته کمان . مثقب ، و بَیرم معرب آنست . (یادداشت دهخدا): بَیرم ؛ برما یا برمای درودگران خصوصاً، معرب از برماه فارسی . (منتهی الارب ).
-
برماه
لغتنامه دهخدا
برماه . [ ب َ ] (اِ) افزاری است درودگران را که بدان چوب و تخته را سوراخ کنند، و به عربی مثقب خوانند. (برهان ) (آنندراج ). معرب آن بیرم است . (از منتهی الارب ). برما. برماهه . برمای . برمه . گردبر. گردبره . مته . مثقب . پرما، در تداول خراسان .
-
برمه
لغتنامه دهخدا
برمه . [ ب َ م َ / م ِ ] (اِ) مثقب درودگری باشد که بدان چوب و تخته سوراخ کنند. (برهان ) (آنندراج ). نوعی از آلت درودگران که بدان سوراخ کنند و آنرا ماهه و مته نیز گویند. (شرفنامه ٔ منیری ). برماه . برماهه . برمای . پرما. مته . مثقب : جودانْت کنم به نو...
-
گردبر
لغتنامه دهخدا
گردبر. [ گ ِ ب ُ ] (اِ مرکب ) افراز نجاران که بدان چوبها را سوراخ کنند و آن ترجمه ٔ مثقب است . (آنندراج ). بیرم ، سکنه ، اسکنه . عتله . (زمخشری ). برما. مته . برماه . برماهه . برمای : توان چو اره تمنای پای بوسش کرداگرچه گردبر او بود دو سر ما را. سیفی...
-
ماه رمه
لغتنامه دهخدا
ماه رمه . [ رَ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) آلتی باشد درودگران را که بدان چوب را سوراخ کنند و آن را پرماه نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری ). به معنی برماه که درودگران بدان چوب سوراخ کنند، لیکن این لغت شاهد می خواهد. (فرهنگ رشیدی ). برماه را گویند و آن آلتی باش...
-
مثقب
لغتنامه دهخدا
مثقب . [ م ِ ق َ ] (ع اِ) برمه . (دهار) (زمخشری ). برما. (منتهی الارب ). آنچه بدان در چیزی سوراخ کنند به هندی بر ما گویند، این صیغه ٔ اسم آلت است از ثقب به معنی سوراخ کردن . ج ، مثاقب . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). برما. برماه . برماهه . برمای ....
-
مته
لغتنامه دهخدا
مته . [ م َ ت َ / م َت ْ ت َ /ت ِ ] (اِ) برماه و آن آلتی باشد که درودگران بدان چوب و تخته سوراخ کنند. (برهان ). برمه ٔ نجاران که بدان چوب و تخته سوراخ کنند و آن را ماهه نیز گویند. (انجمن آرا). برمه ٔ نجاران که ماهه نیز گویند. (رشیدی ). برماه و آن را ...
-
بیرم
لغتنامه دهخدا
بیرم . [ ب َ / ب ِ رَ ] (ع اِ) برما. برمای درودگران مخصوصاً. معرب از برمای فارسی . (منتهی الارب ). مأخوذ از برمای فارسی و بمعنی برما و خصوصاً برمای درودگران . (ناظم الاطباء). فارسی معرب و بعضی آنرا به برمای نجار اختصاص داده اند و بیرم در فارسی بتفخی...