کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برلس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برلس
لغتنامه دهخدا
برلس . [ ب ُ رُل ْ ل ُ ] (اِخ ) دهی است بر سواحل مصر. (منتهی الارب ). شهرکوچکی است در ساحل نیل نزدیک دریا از طرف اسکندریه و خربزه ٔ بی مانند دارد. و منسوب بدان بُرُلﱡسی شود. (از مراصد) (از معجم البلدان ) (از الانساب سمعانی ).
-
جستوجو در متن
-
برلسی
لغتنامه دهخدا
برلسی . [ ب ُ رُل ْ ل ُ ] (ص نسبی ) منسوب به برلس که شهرکی است در سواحل مصر. رجوع به برلس شود.
-
عائد
لغتنامه دهخدا
عائد. [ ءِ ] (اِخ ) ابن ثعلبةبن وبرة البلوی صحابی . وی از کسانی است که در تحت الشجرة بیعت کرد و شاهد فتح مصر بود و به سال 53 هَ . ق . در برلس شهید شد. (الاعلام زرکلی ).
-
بصل العنصل
لغتنامه دهخدا
بصل العنصل . [ب َ ص َ لُل ْ ع ُ ص ُ ] (ع اِ مرکب ) بصل الفار. اسقیل . (از اختیارات بدیعی نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ لغت نامه ). ابن بیطار در ذیل عنصل آرد: ابوحنیفه گوید عنصل ، بصل البر است . (مفردات ابن بیطار). بصل الفار و اشقیل و آن کوهی است و در سنگهای ...