کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برقعة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برقعة
لغتنامه دهخدا
برقعة. [ ب َ ق َ ع َ ] (ع مص ) برقع پوشانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). روی پوش بر روی فروگذاشتن . (المصادر زوزنی ). || برقعة بعصا؛ زدن بعصا میان دو گوش کسی . || بدپسر شدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). برقع لحیته ؛ مأبون گردید. (ناظم ا...
-
جستوجو در متن
-
اطلاق نامه
لغتنامه دهخدا
اطلاق نامه . [ اِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) در تداول خراج گزاری قدیم ، بر نامه ای اطلاق می شده که به خراج گزار میدادند آنگاه که خراج خود می گزارد : ذکر اطلاق و رهانیدن از ضمان اهل قم را. یعنی چون آنکس که ضامن خراج خود شده باشد و ضمان نامه بازداده چون خر...
-
ابوجعفر خازن
لغتنامه دهخدا
ابوجعفر خازن . [ اَ ج َ ف َ رِ زِ ] (اِخ ) محمدبن الحسین الصغانی الخراسانی المعروف بالخازن المکنی به ابی جعفر. یکی از بزرگترین رجال نجوم و ریاضی در نیمه ٔ اول مائه ٔ چهارم هجری . او را تألیفات عدیده در شعب مختلفه ٔ علوم مزبوره است . شرح حال او در هی...