کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برفسُری پاشنهآزاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
firn
یخبرف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] مادهای که حد واسط بین یخ و برف است
-
blowing snow
کولاک برف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] برفی که باد آن را از سطح زمین تا ارتفاع 2 متر یا بیشتر به هوا بلند میکند و دید افقی را به کمتر از 11 کیلومتر کاهش میدهد
-
snow pellets
گویچهبرف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] بارشی متشکل از ذرات یخ سفید و کدر و تقریباً گِرد
-
snowfield
میدان برف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] 1. پهنۀ وسیعی از زمین پوشیده از برف یا یخ با سیما و ترکیبی نسبتاً هموار و یکنواخت 2. در یخسارشناسی، منطقهای با پوشش برف دائمی
-
برف انبار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] barf[']ambār ۱. جایی که برف را انبار و ذخیره کنند که برای تابستان بماند.۲. (صفت) [مجاز] اوراق یا چیزهای دیگر که روی هم انباشته شده باشد.
-
برف روب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) barfrub ۱. روبندۀ برف؛ کسی که برف را از روی بام یا زمین میروبد.۲. ماشینهای مخصوص که در زمستان جادهها را از برف پاک میکنند.
-
snowstorm
توفان برف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] توفانی که با بارش منجمد به شکل برف قابل تشخیص است
-
snowboard1, board
تختهبرف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] نوعی برفسُرۀ کوتاه و پهن که هر دو پا به شکل اریب بر روی آن قرار میگیرد
-
snow depth
ژرفای برف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← انباشت برف
-
sleet
برفباران
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] نوعی بارش، متشکل از برف همراه با باران
-
spring snow
برف بهاره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] برف ترِ درشت و دانهدانه، شبیه به یخ خردشدۀ آبدار که عموماً در بهار یافت میشود متـ . برف دانهدانه corn snow, granular snow
-
snow plume
برفپَره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← پرچمبرف
-
snow crust
برفپوسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] سطح بیرونی سخت و خشک برف
-
new snow
برف تازه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] 1. برفی که تازه باریده و شکل اولیۀ برفبلورهای آن قابل تشخیص باشد 2. مقدار برفی که بیش از بیستوچهار ساعت از بارش آن نگذشته باشد
-
wet snow
برف تر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] برف انباشته که حاوی مقدار فراوانی آب مایع باشد