کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برطرف کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
برطرف کردن
مترادف و متضاد
۱. مرتفع ساختن، رفع و رجوع کردن
۲. حل کردن، فیصله دادن، حل کردن
۳. از بین بردن، نابود کردن
دیکشنری
correct, dissolve, obviate, rectify, redress, resolve, satisfy, settle, stay
-
جستوجوی دقیق
-
برطرف کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. مرتفع ساختن، رفع و رجوع کردن ۲. حل کردن، فیصله دادن، حل کردن ۳. از بین بردن، نابود کردن
-
برطرف کردن
لغتنامه دهخدا
برطرف کردن . [ ب َ طَ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) از میان بردن . معدوم کردن . نابود کردن . نیست کردن . (یادداشت مؤلف ). زایل کردن . محو کردن . رفع مانعی کردن .
-
برطرف کردن
دیکشنری فارسی به عربی
بدد , بري , طليق
-
واژههای مشابه
-
برطرف شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ازبین رفتن، از میان رفتن، زایل شدن ۲. نیستشدن، نابود شدن ۳. مرتفع شدن ۴. حل شدن، فیصله یافتن ۵. تمام شدن، به پایان رسیدن
-
برطرف شدن
لغتنامه دهخدا
برطرف شدن . [ ب َ طَ رَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) برطرف گردیدن . دور شدن . (غیاث اللغات ). یکسو شدن . دور شدن و بر کنار افتادن . (آنندراج ) : صحبت ما و تو ای طوفان نگردد برطرف ناخدا کو تا حریف ساحلم بیند مرا؟ سلیم (آنندراج ). || هلاک شدن . (یادداشت مؤلف )...
-
برطرف نهادن
لغتنامه دهخدا
برطرف نهادن . [ ب َ طَ رَ ن ِ / ن َ دَ ](مص مرکب ) دور نمودن و بر کنار نهادن . (آنندراج ).
-
برطرف کننده بوی بد
دیکشنری فارسی به عربی
مزيل الروائح
-
جستوجو در متن
-
rectifying
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تصحیح کردن، برطرف کردن، اصلاح کردن، یکسو کردن، جبران کردن
-
رواکردن
واژهنامه آزاد
برطرف کردن آسان کردن
-
بدد
دیکشنری عربی به فارسی
برطرف کردن , دفع کردن , طلسم را باطل کردن
-
rectified
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اصلاح شده، برطرف کردن، اصلاح کردن، یکسو کردن، تصحیح کردن، جبران کردن
-
rectify
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اصلاح کنید، برطرف کردن، اصلاح کردن، یکسو کردن، تصحیح کردن، جبران کردن
-
overprove
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برطرف کردن