کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برطرف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
برطرف
معنی
(بَ طَ رَ) [ فا - ع . ] (ص .) از میان رفته ، ناپدید شده .
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
۱. رفع، منتفی
۲. از میان رفته، ناپدید، معدوم، نابود
فعل
بن گذشته: برطرف کرد
بن حال: برطرف کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
برطرف
واژگان مترادف و متضاد
۱. رفع، منتفی ۲. از میان رفته، ناپدید، معدوم، نابود
-
برطرف
فرهنگ فارسی معین
(بَ طَ رَ) [ فا - ع . ] (ص .) از میان رفته ، ناپدید شده .
-
واژههای مشابه
-
برطرف شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ازبین رفتن، از میان رفتن، زایل شدن ۲. نیستشدن، نابود شدن ۳. مرتفع شدن ۴. حل شدن، فیصله یافتن ۵. تمام شدن، به پایان رسیدن
-
برطرف کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. مرتفع ساختن، رفع و رجوع کردن ۲. حل کردن، فیصله دادن، حل کردن ۳. از بین بردن، نابود کردن
-
برطرف شدن
لغتنامه دهخدا
برطرف شدن . [ ب َ طَ رَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) برطرف گردیدن . دور شدن . (غیاث اللغات ). یکسو شدن . دور شدن و بر کنار افتادن . (آنندراج ) : صحبت ما و تو ای طوفان نگردد برطرف ناخدا کو تا حریف ساحلم بیند مرا؟ سلیم (آنندراج ). || هلاک شدن . (یادداشت مؤلف )...
-
برطرف کردن
لغتنامه دهخدا
برطرف کردن . [ ب َ طَ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) از میان بردن . معدوم کردن . نابود کردن . نیست کردن . (یادداشت مؤلف ). زایل کردن . محو کردن . رفع مانعی کردن .
-
برطرف نهادن
لغتنامه دهخدا
برطرف نهادن . [ ب َ طَ رَ ن ِ / ن َ دَ ](مص مرکب ) دور نمودن و بر کنار نهادن . (آنندراج ).
-
برطرف کردن
دیکشنری فارسی به عربی
بدد , بري , طليق
-
برطرف کننده بوی بد
دیکشنری فارسی به عربی
مزيل الروائح
-
برطرف کردن بحران
دیکشنری فارسی به عربی
تسوية الأزمة
-
جستوجو در متن
-
مزاح العله
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مزاحالعلَّة] [قدیمی] mozāhol'elle علت برطرفشده؛ کسی که هرگونه عذر و بهانه از او برطرف شده.
-
stravaged
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برطرف شد
-
overprove
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برطرف کردن