کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برشکفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
برشکفتن
معنی
( ~. ش ِ کُ تَ) (مص ل .) کنایه از: شادمان شدن ، به هیجان آمدن .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
برشکفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. ش ِ کُ تَ) (مص ل .) کنایه از: شادمان شدن ، به هیجان آمدن .
-
برشکفتن
لغتنامه دهخدا
برشکفتن . [ ب َ ش ِ ک ُ ت َ ] (مص مرکب ) شکفتن : شهنشه ز شادی چو گل برشکفت بخندید در روی درویش و گفت . سعدی .ملک زین حکایت چنان برشکفت که چیزش ببخشید و چیزش نگفت . سعدی .و رجوع به شکفتن شود.
-
جستوجو در متن
-
شکفتن
لغتنامه دهخدا
شکفتن . [ ش ِ ک ُ ت َ ] (مص ) واشدن غنچه ٔ گل . (برهان ). خندیدن گل . خندان شدن گل . واشدن . گشادن . شکفته شدن . (ناظم الاطباء). بشکفیدن . بازشدن غنچه . به حد گل رسیدن غنچه . صورت برگها گرفتن شکوفه . بازشدن . انفغار. ابتزال . مثل این است که این فعل و...