کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برشکال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
برشکال
/barškāl/
معنی
= بارسات
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
برشکال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [هندی] barškāl = بارسات
-
برشکال
لغتنامه دهخدا
برشکال . [ ب َرْ / ب َ رَ ] (هندی ، اِ)برسات و در بهار عجم نوشته که لفظ هندی است و نزد فقیر مؤلف کتاب مفرس برسکال است که بسین مهمله باشد چه در هندی برس بمعنی بارش و کال بمعنی وقت . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). و رجوع به برسات شود : فروز میکده باقر اگر...
-
جستوجو در متن
-
برصات
لغتنامه دهخدا
برصات . [ ب َ رَ ] (اِ) برسات . برشکال . (یادداشت مؤلف ). موسم باران هند. و رجوع به برسات و برشکال شود.
-
ژماروغ
لغتنامه دهخدا
ژماروغ . [ ژَ ] (اِ) زماروغ . سماروغ . سماروخ . گیاهی است سفیدکه در برشکال از جاهای نمناک روید. (آنندراج ). قارچ . کَم ْء. چمه . رجوع به زماروغ و سماروغ شود . و ظاهراً سماروغ طملان ِ ترکی و دنبلان و کشنج فارسی باشد.
-
مفرس
لغتنامه دهخدا
مفرس . [ م ُ ف َرْ رَ ] (ص ) فارسی کرده شده ، از قبیل معرب که به معنی عربی کرده شده است . (آنندراج ). کلمه ای که از زبان دیگری به فارسی آورده شده : برشکال مفرس برسکال است . (غیاث ). پسندشده در زبان فارسی . (ناظم الاطباء). بعضی این صورت را به معنی فار...
-
ولدالزنا
لغتنامه دهخدا
ولدالزنا. [ وَ ل َ دُزْ زِ ] (ع ص مرکب ) زاده ٔ حرام . (غیاث اللغات ). حرام زاده . (کشاف اصطلاحات الفنون ) (آنندراج ). || (اِ مرکب ) پروانه ها و کرم ها و دیگر حشرات که در ایام برشکال پیدا میشوند، و به طلوع ستاره ٔ سهیل بمیرند. (آنندراج ) (از غیاث الل...
-
پیلباران
لغتنامه دهخدا
پیلباران . (اِ مرکب ) کنایه از باران فراوان بزرگ ، و از بعضی مسموع است که باران آخر بر شکال که آنرا در هندی هتیه گویند و این گویا ترجمه ٔ پیلباران است لیکن چون برشکال در ولایت نمیباشد ظاهراً بارش آن موسم را می گفته باشند. (آنندراج ) : شدی فیل از تیر ...
-
برسات
لغتنامه دهخدا
برسات . [ ب َ رَ ] (هندی ، اِ) برشکال . فصل باران هندوستان مأخوذ از سانسکریت . (ناظم الاطباء). بساره . باران تابستانی ممتد در هندوستان و سند (یادداشت مؤلف ). بمعنی موسم بارش و برسات را فارسیان بتحریک استعمال نمایند. (آنندراج ) : در دهر کرم گر نبود ...