کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برشتاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برشتاب
لغتنامه دهخدا
برشتاب . [ ب َ ش ِ ] (ق مرکب ) با شتاب . با عجله .
-
جستوجو در متن
-
علی التعجیل
لغتنامه دهخدا
علی التعجیل . [ ع َ لَت ْ ت َ ] (ع ق مرکب ) بشتاب . بزودی . بسرعت . (ناظم الاطباء). بتندی . برشتاب . برتعجیل .
-
غشاش
لغتنامه دهخدا
غشاش . [ غ ِ ] (ع اِ) اول تاریکی و پسین آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اول الظلمة و آخرها. (اقرب الموارد). نزدیک فروشدن آفتاب . || شُرب غشاش ؛ خوردنی اندک یا شتاب یا شرب ناگوار. (منتهی الارب )(آنندراج ). شرب غشاش ؛ ای قلیل الکدرة او عجل او غیر مری ٔ...
-
خورش
لغتنامه دهخدا
خورش . [ خوَ / خ ُ رِ ] (اِ) غذا. طعام . (ناظم الاطباء). قوت . خوردنی . (یادداشت بخط مؤلف ) : چهل روز افزون خورش برگرفت بیامد دمان تا چه بیند شگفت . فردوسی .همان نیزتنگی در آن رزمگاه زبهر خورشها بر او بسته راه . فردوسی .گمانی چنان برد کو را بخواب خو...