کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برسیان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
برسیان
/barsiyān/
معنی
۱. گیاهی فاقد شکوفه و گل که در حوالی کوفه میروید.
۲. عشقه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
برسیان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پرسیان، سیان، برسیانا› (زیستشناسی) [قدیمی] barsiyān ۱. گیاهی فاقد شکوفه و گل که در حوالی کوفه میروید.۲. عشقه.
-
برسیان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] bersiyān نوعی خرما.
-
برسیان
فرهنگ فارسی معین
(بَ) ( اِ.) پرشیان .
-
برسیان
لغتنامه دهخدا
برسیان . [ ب َ ] (اِ) برسیا. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به برسیا شود.
-
برسیان
لغتنامه دهخدا
برسیان . [ ب ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان براآن بخش حومه ٔ شهرستان اصفهان . سکنه ٔ آن 373 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
برسیان
واژهنامه آزاد
واژه ای اوستایی است - شامل بَرَ + سئِنَه، به معنای آغوشی برای باز ، یا همان پرنده معروف شکاری ، یا سیمرغ هم معنا می دهد . به معنای آغوشی برای پرواز کردن نیز هست . برسیان ، در گذشته های دور نام محلی بوده در حاشیة دجله و فرات و کوفة امروز،که روزگاری مش...
-
برسیان
واژهنامه آزاد
یک واژه اوستایی است - شامل بَرَ + سئِنَه ، به معنای آغوشی برای باز ، یا همان پرنده معروف شکاری ، یا سیمرغ هم معنا می دهد . به معنای آغوشی برای پرواز کردن نیز هست . برسیان ، در گذشته های دور نام محلی بوده در حاشیة دجله و فرات و کوفة امروز،که روزگاری م...
-
واژههای مشابه
-
برسیان دارو
لغتنامه دهخدا
برسیان دارو. [ ب َ ](اِ مرکب ) عصی الراعی . (الابنیه ) (فهرست مخزن الادویه ). بطباط. سبطباط. (الابنیه ). و رجوع به برسنبدار و حاشیه ٔ مربوط به آن در این لغتنامه و عصاالراعی شود.
-
جستوجو در متن
-
berycine
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برسیان
-
brichen
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برسیان
-
پرسیان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] parsayān = برسیان
-
پرشیان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] paršiyān = برسیان
-
سیان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) sayān = برسیان