کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برسن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
NSP 1
برسن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] ← برنامۀ سرنگ و سوزن
-
برسن
لغتنامه دهخدا
برسن . [ ب ِ س ُ ] (ع اِ) پنبه . (آنندراج ). در المنجد بُرْس و بِرْس بمعنی پنبه آمده است در برهان نیز بِرْس به این معنی است و می نماید که ضبط آنندراج دگرگون شده ٔ برس باشد.
-
برسن
لغتنامه دهخدا
برسن . [ ب ُ س ُ ] (اِ) کف با انگشتان . الکف مع الاصابع. (بحر الجواهر) .
-
برسن
لغتنامه دهخدا
برسن . [ ب ُ س ُ ] (ع اِ) حلقه ٔ چوبین یا از مو باشد که در بینی شتر کنند و ریسمان مهار را بدان بندند. بَرْس است در برهان و می نماید که دگرگون شده ٔ این کلمه باشد. رجوع به برس شود. || زیور بینی است که بممالک مشرقی زنان استعمال نمایند. (آنندراج ). || ع...
-
واژههای همآوا
-
برثن
واژگان مترادف و متضاد
پنجه، چنگال، چنگ، مخلب
-
برثن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: بَراثِن] [قدیمی] borson ۱. پنجه.۲. چنگال پرندگان شکاری.۳. پنجۀ حیوانات درنده.
-
برثن
لغتنامه دهخدا
برثن . [ ب ُ ث ُ ] (ع اِ) پنجه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || پنجه ٔ شیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). || چنگال و پنجه ٔ مرغان شکاری . برثن از سباع بمنزله ٔ انگشتان است از آدمی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (از آنندراج ...
-
جستوجو در متن
-
ارسان
لغتنامه دهخدا
ارسان . [ اِ ] (ع مص ) رسن ساختن . (منتهی الأرب ). || سخت بستن برسن . (آنندراج ). ستور را برسن بستن . (منتهی الأرب ).
-
needle and syringe program
برنامۀ سرنگ و سوزن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] برنامهای زیانکاهانه که براساس آن سرنگ و سوزن بهرایگان در اختیار معتادان تزریقی قرار میگیرد اختـ . برسن NSP، متـ . برنامۀ تعویض سرنگ syringe-exchange program, SEP, needle exchange program, needle and syringe exchange
-
احتزام
لغتنامه دهخدا
احتزام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) تنگ بسته شدن بر ستور. || میان دربستن مرد.کمر را برسن محکم بستن . میان بستن . || درپوشیدن جامه . (تاج المصادر). درپوشیدن جامه و سلاح .
-
تذریع
لغتنامه دهخدا
تذریع. [ ت َ ] (ع مص ) خبه کردن کسی را به ذراع از پس وی . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد). || خبر دادن کسی را به چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از المنجد) (از اقرب الموارد). || بستن ذراع شتر را برسن زائد ...
-
آهیختن
لغتنامه دهخدا
آهیختن . [ ت َ ] (مص ) کشیدن . برکشیدن . برآوردن . سَل ّ. تشهیر. بیرون کشیدن . آختن . آهختن . آهنجیدن . برآوردن : برآهیخت جنگی نهنگ از نیام بغرید چون رعد و برگفت نام . فردوسی .برآهیخت شمشیر و اندرنهادهمی کرد از آن رزم گشتاسب یاد. فردوسی .برآهیخت شمشی...
-
ابومسلم
لغتنامه دهخدا
ابومسلم . [ اَ م ُ ل ِ ] (اِخ ) مروزی .بلعمی در ترجمه ٔ طبری آرد: خبر بیرون آمدن ابومسلم صاحب دولت ولد عباس ، و این ابومسلم غلامی بود و سرّاجی همی کردی نامش عبدالرحمن بن مسلم و اندر خدمت گروهی از مردمان بود از بنی عجل بخراسان و او غلامی زیرک و هشیار ...