کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برسم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
برسم
/barsam/
معنی
شاخههای بریدهشدۀ درخت انار، مورد، سرو، و مانندِ آن که موبدان زردشتی هنگام اجرای برخی مراسم مذهبی بهدست میگیرند: ◻︎ سر و تن بشوییم و برسم به دست / چنان چون بُوَد مرد یزدانپرست (فردوسی: ۴/۳۱۱). Δ از جمله شرایط برسم به دست گرفتن پاکیزگی تن و لباس است.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
branch
-
جستوجوی دقیق
-
برسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: barsum] ‹برسمن، برسومه› barsam شاخههای بریدهشدۀ درخت انار، مورد، سرو، و مانندِ آن که موبدان زردشتی هنگام اجرای برخی مراسم مذهبی بهدست میگیرند: ◻︎ سر و تن بشوییم و برسم به دست / چنان چون بُوَد مرد یزدانپرست (فردوسی: ۴/۳۱۱). &Delta...
-
برسم
فرهنگ فارسی معین
(بَ سَ) [ په . ] ( اِ.) شاخة بریده ای (انار یا گز) که مؤبدان زرتشتی به هنگام نیایش در دست می گرفتند.
-
برسم
لغتنامه دهخدا
برسم . [ ب َ س َ ] (اِ) از کلمه ٔ برسمن اوستایی و مشتق از برز بمعنی بالش و نمو. (از یادداشت بخط مؤلف ). شاخه های بریده ٔ درخت است که هریک را در پهلوی تاک و در فارسی تای گویند و باید که از رستنی باشد نه از فلز و از درختی پاکیزه و متأخران گویند از ان...
-
واژههای مشابه
-
برسم چین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) barsamčin در آیین زردشتی کارد مخصوصی که با آن برسم از درخت میبُرند.
-
برسم دان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) barsamdān وسیلهای به شکل دو پایۀ فلزی با دوشاخۀ هلالیشکل که برسم را روی آن قرار میدهند.
-
برسم چین
لغتنامه دهخدا
برسم چین . [ ب َ س َ ] (اِ مرکب ) کاردی بود که دسته ٔ آن هم از آهن باشد و فارسیان بدان برسم از درخت ببرند. (برهان ) (آنندراج ) و رجوع به برسم شود.
-
برسم یادگار نگاه داشتن
دیکشنری فارسی به عربی
قدم مذکرة
-
جستوجو در متن
-
فطیر
فرهنگ واژههای سره
برسم
-
حَتَّىأَبْلُغَ
فرهنگ واژگان قرآن
تا برسم
-
قدم مذکرة
دیکشنری عربی به فارسی
برسم يادگار نگاه داشتن , ياداوري کردن
-
برسوم
لغتنامه دهخدا
برسوم . [ ب َ ] (اِ) برسم شاخه ٔ درخت گز. (از یادداشت مؤلف ). رجوع به برسم شود.
-
memorializing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یادآوری، یاداوری کردن، برسم یادگار نگاه داشتن
-
memorializes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یادآوری می شود، یاداوری کردن، برسم یادگار نگاه داشتن