کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برسام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
برسام
/barsām/
معنی
سینهدرد؛ ورم سینه؛ التهاب پردۀ بین کبد و قلب؛ ذاتالجنب.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
برسام
فرهنگ نامها
(تلفظ: barsām) از نامهای شاهنامه ؛ (در اعلام) فرزند بیژن فرمانروای سمرقند که با یزدگرد جنگید.
-
برسام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) [قدیمی] barsām سینهدرد؛ ورم سینه؛ التهاب پردۀ بین کبد و قلب؛ ذاتالجنب.
-
برسام
فرهنگ فارسی معین
(بَ) ( اِ.) درد سینه ، التهاب پردة بین قلب و کبد.
-
برسام
لغتنامه دهخدا
برسام . [ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) التهابی است که در پرده ٔ میان کبد وقلب عارض میشود. فارسی ، مرکب است به معنای التهاب سینه . (از اقرب الموارد). بیماری سینه است مورث هذیان معرب از برسام فارسی چه «بر» به معنی سینه است و سام به معنی بیماری چنانچه سرسام ب...
-
برسام
واژهنامه آزاد
برسام نام فرزند و فرمانده بیژن فرمانروای سمرقند که با یزدگرد جنگید. بدو گفت برسام کای شهریار /// چو من بردم از چاچ چندان سوار بیاوردم از مرو چندان بُنه /// بشد یزدگرد از میان یک تنه
-
برسام
واژهنامه آزاد
قوی تر از آتش
-
برسام
واژهنامه آزاد
barsam ، پسر بیژن از پهلوانان شاهنامه
-
برسام
واژهنامه آزاد
بسیار فروزان ودرخشان
-
جستوجو در متن
-
بلسام
لغتنامه دهخدا
بلسام . [ ب ِ ] (ع اِ) برسام . (منتهی الارب ). برسام ، که علت و مرض مشهوری است . (از ذیل اقرب الموارد از لسان ). رجوع به برسام شود.
-
مموم
لغتنامه دهخدا
مموم . [ م َ ] (ع ص ) مبتلای چیچک و برسام . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). مبتلا به برسام . (از اقرب الموارد). چیچک و برسام زده . (آنندراج ).
-
براسیم
لغتنامه دهخدا
براسیم . [ ب َ ] (ع اِ) ج ِ برسام .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به برسام شود.
-
جرسام
لغتنامه دهخدا
جرسام . [ ج َ ] (ع اِ)همان برسام است چنانکه در بحر الجواهر ضبط است . (ازکشاف اصطلاحات فنون ). علت برسام . (یادداشت مؤلف ).
-
جلسام
لغتنامه دهخدا
جلسام . [ ج ِ ] (ع اِ) علت برسام . (منتهی الارب ).
-
جرسام
لغتنامه دهخدا
جرسام . [ ج ِ ] (ع اِ) علت برسام . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بیماری برسام . (ناظم الاطباء). برسام . (متن اللغة) (ذیل اقرب الموارد از تاج ). || زهر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). زهرکشنده . (از متن اللغة). سم . (ذیل اقرب الموارد) جُرسُم ....