کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برزنت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
برزنت
معنی
(بِ رِ زِ) [ روس . ازهلندی ] (اِ.) نوعی پارچة ضخیم و خشن که برای ساختن چادر و روکش و مانند آن ها به کار می رود.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
canvas, sailcloth, tarpaulin
-
جستوجوی دقیق
-
برزنت
فرهنگ فارسی معین
(بِ رِ زِ) [ روس . ازهلندی ] (اِ.) نوعی پارچة ضخیم و خشن که برای ساختن چادر و روکش و مانند آن ها به کار می رود.
-
واژههای همآوا
-
برذنة
لغتنامه دهخدا
برذنة. [ ب َ ذَ ن َ ] (ع مص ) غلبه نمودن . || درماندن در جواب . || برفتار اسب تاتاری رفتن . (منتهی الارب ). || سنگین شدن مرد. و اشتقاق برذون از این کلمه است . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
open-top container, open top, OT
بارگُنج روباز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] بارگُنجی که سقف ندارد و برای پوشاندن آن از برزنت یا چادر استفاده میکنند
-
oilskins
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پوست های چرب، پارچه برزنت، پارچه مشمع، کت بارانی
-
canvas
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بوم، نقاشی، بوم نقاشی، کرباس، پرده نقاشی، پارچه برزنت، پارچه مخصوص نقاشی، کف رینگ بوکس یا کشتی، الک یا غربال کردن، برای جمعاوری اراء فعالیت کردن