کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برزخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
برزخ
/barzax/
معنی
۱. حائل و فاصله بین دو چیز.
۲. عالم بین دنیا و آخرت؛ از هنگام مرگ تا روز قیامت.
۳. [عامیانه، مجاز] تشویش؛ نگرانی؛ سردرگمی.
۴. (جغرافیا) قطعۀ زمین باریکی میان دو دریا که دو قطعه خشکی وسیع را به یکدیگر متصل میکند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. درهم، دلخور، دمغ، گرفته
۲. بور
۳. ناخرسند، ناخشنود، ناراضی
۴. حایل، حاجز
۵. فاصله
۶. اعراف، عالم بالا، عالم مثال
دیکشنری
Limbo, purgatory, resentful
-
جستوجوی دقیق
-
برزخ
واژگان مترادف و متضاد
۱. درهم، دلخور، دمغ، گرفته ۲. بور ۳. ناخرسند، ناخشنود، ناراضی ۴. حایل، حاجز ۵. فاصله ۶. اعراف، عالم بالا، عالم مثال
-
برزخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: بَرازِخ] barzax ۱. حائل و فاصله بین دو چیز.۲. عالم بین دنیا و آخرت؛ از هنگام مرگ تا روز قیامت.۳. [عامیانه، مجاز] تشویش؛ نگرانی؛ سردرگمی.۴. (جغرافیا) قطعۀ زمین باریکی میان دو دریا که دو قطعه خشکی وسیع را به یکدیگر متصل میکند.
-
برزخ
فرهنگ فارسی معین
(بَ زَ) [ ع . ] 1 - ( اِ.) حایل بین دو چیز. 2 - حد فاصل میان بهشت و جهنم . 3 - (ص .) ناراحت ، عصبانی ، ناخشنود.
-
برزخ
لغتنامه دهخدا
برزخ . [ ب َ زَ ] (ع اِ) بازداشت میان دو چیز. (از ترجمان جرجانی ). || حائل و بازداشت میان دو چیز و فیه قوله تعالی ، بینهما برزخ لایبغیان . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). چیزی که میان دو چیز دیگر حایل باشد. (کشاف اصطلاحات الفنون ). حاجز میان دو چیز. (ا...
-
برزخ
دیکشنری عربی به فارسی
تنگه خالي , برزخ , باريکه
-
برزخ
دیکشنری فارسی به عربی
انتقال , برزخ , عالم النسيان
-
برزخ
واژهنامه آزاد
همیستکان (هَ تَ )[پهلوی]، همبستگان، همرستگان، همبستگاه، همرستگاه
-
واژههای مشابه
-
بَرْزَخٌ
فرهنگ واژگان قرآن
عالم پس از مرگ وقبل از قيامت-فاصله ومرزبين دو چيز
-
عالم برزخ
لغتنامه دهخدا
عالم برزخ . [ ل َ م ِ ب َ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مقام ارواح که مابین موت و قیامت است . (از غیاث اللغات ) (آنندراج ). رجوع به برزخ شود.
-
برزخ شاپور
لغتنامه دهخدا
برزخ شاپور. [ ب َ زَ ] (اِخ ) عکبرا. رجوع به فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 72 شود.
-
برزخ،()شدن
لهجه و گویش تهرانی
کنف،پَکَر، کنفت شدن،پکر شدن
-
واژههای همآوا
-
بَرْزَخٌ
فرهنگ واژگان قرآن
عالم پس از مرگ وقبل از قيامت-فاصله ومرزبين دو چيز