کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بردون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بردون
لغتنامه دهخدا
بردون . [ ] (اِخ ) شهرکی است [ بخوزستان ] خرم و آبادان و با نعمت بسیار و کشت و برز. (حدود العالم ).
-
بردون
لغتنامه دهخدا
بردون . [ ب ِ دَ ] (اِ) برذون . اسب نر جلد وتند. گویند این لغت عربی است . (برهان ) (آنندراج ).
-
بردون
لغتنامه دهخدا
بردون . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کمرود بخش نور شهرستان آمل . سکنه ٔ آن 500 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
جستوجو در متن
-
کمررود
لغتنامه دهخدا
کمررود. [ ک ُ م ِ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای ییلاقی بخش نور شهرستان آمل است . این دهستان در 10 الی 20هزارگزی جنوب بلده در طول یک دره ٔ کوهستانی واقع است و هوایی سردسیر دارد. از چهار آبادی به نامهای کمر، بردون ، سرآسب ، بطاهر کلا تشکیل شده است و در حدو...
-
دون
لغتنامه دهخدا
دون . (پسوند) مزید مؤخر امکنه است چون آبندون . بردون . پشته ازرک دون . جوزدون . چماردون کلا. خوردون کلا. دخ فندون . دزادون . روشن دون . شمله دون . کبوتردون . کلان دون . کهنه دون . گیله دون . لومن دون .مجدون . نضدون . ولیک دون . ونندون . (یادداشت مؤ...
-
برز
لغتنامه دهخدا
برز. [ ب َ ] (اِ) زراعت . (غیاث اللغات ). کشت و زراعت و کشاورزی . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). و آنرا ورز نیز خوانند. (انجمن آرا) : و این ناحیتی است که اندر وی کشت وبرز نیست مگر اندک . (حدود العالم )... و با نعمت بسیار و کشت و برز. (حدود العالم )...