کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
گوی بردن
لغتنامه دهخدا
گوی بردن . [ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) حمل کردن گوی از جایی به جای دیگر. منتقل ساختن گوی . || کنایه از زیادتی کردن و فایق آمدن است . (برهان قاطع) (مجموعه ٔ مترادفات ) (آنندراج ). پیشی گرفتن .- گوی از کسی بردن و گوی بردن از کسی ؛ پیشی گرفتن ومقدم شدن به دل...
-
گذاره بردن
لغتنامه دهخدا
گذاره بردن . [ گ ُ رَ / رِب ُ دَ ] (مص مرکب ) عبور دادن . گذراندن : گذاره برد سپه راز ده دوازده رودبه مرکبان بیابان نورد کوه گذار.فرخی .
-
گرو بردن
لغتنامه دهخدا
گرو بردن . [ گ ِ رَ / رُو ب ُ دَ ] (مص مرکب ) پیروز شدن در شرطبندی چنانکه مستحق گرفتن گروشود. سبق بردن . پیشی گرفتن . غلبه کردن : کنون چون گرو برد پیمان ور است چه خواهم زمان زو که فرمان ور است . (گرشاسب نامه ).ز گور آن تک ربودم در دویدن گرو بردم ز مر...
-
گروگان بردن
لغتنامه دهخدا
گروگان بردن . [ گ ِ رَ / رُوب ُ دَ ] (مص مرکب ) چیزی را به گرو همراه خود بردن . شخصی را بعنوان گروگان همراه خویش بردن : بشد زنگه با نامور شهریارگروگان ببرد از در شهریار.فردوسی .
-
حسد بردن
واژگان مترادف و متضاد
حسادت کردن، حسد ورزیدن، رشک بردن، حسادتورزیدن
-
حسرت بردن
واژگان مترادف و متضاد
آرزوداشتن، حسرت آوردن، غبطه خوردن، رشکبردن
-
حظ بردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. لذتبردن، کیف کردن، خوشی کردن ۲. بهرهور شدن، بهرهمند شدن
-
تشریف بردن
واژگان مترادف و متضاد
رفتن، ترک کردن (محل)، تشریففرما شدن
-
حمله بردن
واژگان مترادف و متضاد
تاختن، یورش بردن، هجوم بردن، حمله کردن
-
سود بردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. استفاده کردن، بهره بردن، صرفه کردن، منفعت داشتن، منتفع شدن، نفع بردن، نفع داشتن ≠ ضرر کردن، زیان بردن ۲. مرابحت
-
سبق بردن
واژگان مترادف و متضاد
پیش افتادن، پیشی گرفتن، سبقت جستن
-
مزد بردن
واژگان مترادف و متضاد
بهرهور شدن، بهرهمند شدن، اجرت گرفتن، پاداش گرفتن
-
بالا بردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. افزایش دادن، افزودن، اضافه کردن، زیاد کردن ≠ کاهشدادن، پایین آوردن ۲. بالا رفتن ۳. ترقی دادن، رفعت بخشیدن ۴. بزرگ کردن، بزرگ جلوهدادن
-
بو بردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. استنباط کردن، اطلاع حاصل کردن، پی بردن، خبردار شدن، حس کردن، در یافتن، فهمیدن، متوجه شدن، مطلعشدن، ملتفت شدن ۲. احساس کردن ۳. استشمام کردن ۴. بو خوردن
-
بهره بردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. سودبردن، فایده کردن، نفعبردن، سود کردن ≠ ضرر کردن، زیان بردن ۲. سهم بردن، سهیم بودن ۳. طرف، بربستن