کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بردبر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بردبر
لغتنامه دهخدا
بردبر. [ ب َ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرغا بخش ایزه شهرستان اهواز. کوهستانی و معتدل است . سکنه ٔ آن 106 تن می باشد. آب آن از چشمه و محصول آن گندم و جو و شغل اهالی زراعت است و راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
بردبر
لغتنامه دهخدا
بردبر. [ ب ُ ب َ ] (اِخ )دهی است از دهستان جانکی بخش لردگان شهرستان شهرکرد. سکنه 439 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
بردبر
واژهنامه آزاد
تیره ای از طایفۀ بزرگ بهداروند در ایل بختیاری.
-
جستوجو در متن
-
سنگ استنجا
لغتنامه دهخدا
سنگ استنجا.[ س َ گ ِ اِ ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نبلة. (یادداشت مؤلف ). کلوخی که با آن ازاله ٔ مانده ٔ نجاست بردبر کنند بجای آب و باید سه پاره باشد : میالای ار توانی دست از این آلایش گیتی که دنیا سنگ استنجاست و آلوده ست شیطانش . خاقانی .رجوع ب...
-
بلایه زاده
لغتنامه دهخدا
بلایه زاده . [ ب َ ی َ / ی ِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) زنازاده : سلم آواز داد سرهنگی را از سرهنگان کرمانی نامش محمدبن مثنی ، و گفت بگوی آن کشتیبان را که امیر فرموده که به در آی . محمد گفت ای بلایه زاده سیّد اَزْد را چنین همی گویی ، پس حمله بردبر ایشان و...