کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برداشتچال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
چال
لغتنامه دهخدا
چال . (اِخ ) دهی است جزء دهستان طارم بالا بخش سیروان شهرستان زنجان که در 5400 گزی شمال باختری سیروان و 18000 گزی راه مالرو عمومی واقع شده . کوهستانی و سردسیر است .205 تن سکنه دارد که بشغل زراعت ، گله داری و بافتن قالیچه و گلیم و جاجیم اشتغال دارند. آ...
-
چال
لغتنامه دهخدا
چال . (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان از قول صاحب معجم البلدان نویسد: «یکی از دهات آذربایجان است در چهار فرسخی مداین که ابن حجاج آن را «کال » گفته و شعری در مذمت آن سروده ». (مرآت البلدان ج 4 ص 72).
-
چال
لغتنامه دهخدا
چال . (اِخ ) نام قلعه ای است بین فراهان و قزوین و حصار محکمی داشته است . (زندیه غفاری ).
-
چال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چاله، چالو› čāl گودالی که عمق آن از یک متر بیشتر نباشد؛ گود؛ گودال.〈 چال کردن: (مصدر متعدی)۱. گود کردن.۲. دفن کردن چیزی در زیر خاک.
-
چال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] čāl ۱. اسبی که موهای سرخوسفید درهمآمیخته داشته باشد.۲. = کبک: ◻︎ وگر به بلخ زمانی شکار چال کند / بیاکند همه وادیش را به بط و به چال (عماره: ۳۵۹).
-
چال
دیکشنری فارسی به عربی
حفرة , کهف
-
چال
لهجه و گویش بختیاری
čâl 1. گود؛ 2. چاله.
-
چال
لهجه و گویش تهرانی
پسوند محل:(پسوند -زار)کُلَک چال ،پیازچال،پلنگچال(شمال تهران)
-
چال
لهجه و گویش تهرانی
گودال
-
چال حصار/چال میدون ...
لهجه و گویش تهرانی
گودالهای برداشت خاک برای ساخت حصار شاه طهماسب .
-
survey signal
نشانک برداشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] یک شیء یا عارضۀ طبیعی یا سازۀ مصنوع با موقعیت معلوم که بهوضوح و با سهولت قابل مشاهده باشد
-
survey navigation
ناوبَری برداشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] ناوبَری هوایی که بخشی از فرایند برداشت هوایی است
-
survey geometry
هندسۀ برداشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] ← هندسۀ میدانی
-
survey 1
برداشت 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] فرایند تعیین موقعیت و وسعت و منحنی تراز یک منطقه که معمولاً برای تهیۀ نقشه انجام میشود
-
take
برداشت 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون، موسیقی] [سینما و تلویزیون، موسیقی] یک نوبت فیلمبرداری از یک صحنه [موسیقی] ضبطی منفرد، متمایز و مستمر از یک قطعه یا خطی از آن