کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برداشتگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برداشتگی
لغتنامه دهخدا
برداشتگی . [ ب َ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی برداشته . حاصل مصدر است از برداشتن . رجوع به برداشتن و برداشته شود.
-
جستوجو در متن
-
افراشتگی
لغتنامه دهخدا
افراشتگی . [ اَ ت َ / ت ِ ] (حامص ) افراختگی . برداشتگی . ارتفاع . بلندساختگی . بلندی . سرافرازی . (از ناظم الاطباء).
-
دج کردن
لغتنامه دهخدا
دج کردن . [ دَ ک َدَ ] (مص مرکب ) مهر کردن توده ٔ خرمن . با دج نشانها بر توده ٔ غله ٔ نهادن تا چون از آن چیزی بردارند فروریختگی نشان نشانه ٔ برداشتگی باشد. رجوع به دج شود.
-
خریش
لغتنامه دهخدا
خریش . [ خ َ ] (اِ) خنده ریش . (ناظم الاطباء). خنده خریش .(یادداشت بخط مؤلف ). خنده ای که از روی تمسخر و استهزاء و فسوس بود. (برهان قاطع). || کسی که از روی استهزا بر وی خنده کنند. (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). || خراش . برداشتگی پوست از بدن . |...
-
اقامت
لغتنامه دهخدا
اقامت . [ اِ م َ ] (ع مص ) ضیافت شخصی که از جای واردشود و با لفظ فرستادن استعمال نمایند. (آنندراج ).- اقامت فرستادن : شب از مهتاب بالش باج میدادبهر منزل اقامت میفرستاد. اشرف (از آنندراج ).چون آمدم بدهر فرستاد آسمان صد گونه رنج و غصه برسم اقامتم . شفا...
-
کشف
لغتنامه دهخدا
کشف . [ ک َ ] (ع مص ) آشکارا کردن و ظاهر کردن و برداشتن پوشش از چیزی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (تاج العروس ) (از لسان العرب ). گشاده و برهنه نمودن . (منتهی الارب ). برداشتن پوشش از چیزی . وابردن پرده . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) : در بسط سخن و کش...
-
ارتفاع
لغتنامه دهخدا
ارتفاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خاستن . برخاستن . بلند شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (غیاث اللغات ). نشوص . (تاج المصادر). بلند گردیدن . رَفع. بالا آمدن . برآمدن . از جای برآمدن . (تاج المصادر بیهقی ) (غیاث ). بلندی گرفتن : با آتشت موازنه وز خاکت ارتفاع با ...