کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برداشت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
برداشت
/bardāšt/
معنی
۱. استنباط.
۲. (کشاورزی) جمعآوری محصول.
۳. (اقتصاد) برداشتن قسمتی از سرمایه یا سود یک مؤسسه پیش از فرارسیدن موقع تقسیم آن.
۴. [قدیمی] عمل برداشتن چیزی.
۵. تحمل؛ شکیبایی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. استنباط، استنتاج، بازیافت، تلقی، درک، دریافت
۲. جمعآوری، حاصل، حاصلبرداری، محصولبرداری ≠ کاشت، داشت
۳. بهرهبرداری کردن، ضبط
۴. اخذ، بازستانی، دریافت ≠ پرداخت
۵. بردباری، تحمل، صبر ≠ نابرداری، بیتابی
فعل
بن گذشته: برداشت کرد
بن حال: برداشت کن
دیکشنری
concept, conception, conclusion, construction, deduction, estimate, impression, inference, interpretation, notion, perception, pickup, reading, understanding, version, view, yield
-
جستوجوی دقیق
-
برداشت
واژگان مترادف و متضاد
۱. استنباط، استنتاج، بازیافت، تلقی، درک، دریافت ۲. جمعآوری، حاصل، حاصلبرداری، محصولبرداری ≠ کاشت، داشت ۳. بهرهبرداری کردن، ضبط ۴. اخذ، بازستانی، دریافت ≠ پرداخت ۵. بردباری، تحمل، صبر ≠ نابرداری، بیتابی
-
برداشت
فرهنگ فارسی عمید
(بن ماضیِ برداشتن، اسم مصدر) bardāšt ۱. استنباط.۲. (کشاورزی) جمعآوری محصول.۳. (اقتصاد) برداشتن قسمتی از سرمایه یا سود یک مؤسسه پیش از فرارسیدن موقع تقسیم آن.۴. [قدیمی] عمل برداشتن چیزی.۵. تحمل؛ شکیبایی.
-
uptake
برداشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] جذب و ادغام یک ماده در یک بافت زنده
-
برداشت
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (مص مر.) 1 - جمع آوری محصول . 2 - صبر، بردباری . 3 - پیشرفت و ترقی . 4 - عمل گرفتن چیزی قبل از موقع پرداخت یا تقسیم .
-
برداشت
لغتنامه دهخدا
برداشت . [ ب َ ] (مصدر مرخم ) مخفف برداشتن . (یادداشت مؤلف ). || آنچه دکاندار یا یکی از دوشریک از نقود حاضر بهر خود برگیرد: شما برداشت کرده اید هزارتومان من پانصد تومان . (یادداشت مؤلف ). عمل برداشتن قسمتی از چیزی یا سرمایه ای پیش از آنکه هنگام تقس...
-
برداشت
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: ârešgira طاری: ârešgat طامه ای: âreygit طرقی: ârešgerat کشه ای: ârešga نطنزی: ârešgeret
-
واژههای مشابه
-
survey signal
نشانک برداشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] یک شیء یا عارضۀ طبیعی یا سازۀ مصنوع با موقعیت معلوم که بهوضوح و با سهولت قابل مشاهده باشد
-
survey navigation
ناوبَری برداشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] ناوبَری هوایی که بخشی از فرایند برداشت هوایی است
-
survey geometry
هندسۀ برداشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] ← هندسۀ میدانی
-
survey 1
برداشت 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] فرایند تعیین موقعیت و وسعت و منحنی تراز یک منطقه که معمولاً برای تهیۀ نقشه انجام میشود
-
take
برداشت 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون، موسیقی] [سینما و تلویزیون، موسیقی] یک نوبت فیلمبرداری از یک صحنه [موسیقی] ضبطی منفرد، متمایز و مستمر از یک قطعه یا خطی از آن
-
water harvesting
برداشت آب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] جمعآوری و استفاده از رواناب ناشی از انواع بارش
-
electromagnetic surveying
برداشت الکترومغناطیسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] روشی برای بررسی بخشهای زیرسطحی زمین که در آن امواج الکترومغناطیسی ایجادشده در سطح به زیر زمین نفوذ میکنند و امواج جدیدی در تماس با کانسنگها پدید میآورند متـ . کاوش الکترومغناطیسی electromagnetic prospecting
-
lineal survey
برداشت امتدادی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] برداشتی که در یک امتداد مشخص انجام میشود