کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بردار و رمال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نام بردار
فرهنگ فارسی معین
(بُ) (ص .) مشهور، نیک نام .
-
دست بردار
لغتنامه دهخدا
دست بردار. [ دَ ب ُ ] (نف مرکب ) دست برنده . مقدم به جنگ .هنرنما. چابک . که زود دست به کاری برد : سپاهی فرستم تو سالار باش برزم اندرون دست بردار باش . فردوسی .یکی نامداری که بد یار اوی برزم اندرون دست بردار اوی . فردوسی .ببین تا کجا رفت سالار ماسپهبد...
-
سوسه بردار
لغتنامه دهخدا
سوسه بردار. [ س َ / س ِ ب َ ] (نف مرکب ) خدشه پذیر. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
فیلم بردار
لغتنامه دهخدا
فیلم بردار. [ ب َ ] (نف مرکب ) فیلم بردارنده . کسی که فیلم سینمائی برمیدارد. (فرهنگ فارسی معین ).
-
پرمان بردار
لغتنامه دهخدا
پرمان بردار. [ پ َ ب ُ ] (نف مرکب ) فرمانبردار. مطیع : اما چون فرمان خداوند برین جمله است پرمانبرداریم . (تاریخ بیهقی ).
-
پس بردار
لغتنامه دهخدا
پس بردار. [ پ َ ب َ ] (نف مرکب ) پَسه بردار. خادمه که دامان بلند خاتون را گاه رفتن بدست برداشتی تا بزمین نساید.
-
خایه بردار
لغتنامه دهخدا
خایه بردار. [ ی َ / ی ِ ب َ ] (نف مرکب ) چاپلوس . خوش آمدگوی . (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
دامن بردار
لغتنامه دهخدا
دامن بردار. [ م َ ب َ ] (نف مرکب ) تُرتور. (منتهی الارب ). زنانی که دامن دراز ملکه یا زنان اشراف که بزمین می کشید از پس پشت بر دست داشتند تا بزمین نساید. جلواز. (لغت نامه ٔ مقامات حریری ). پسه بردار.
-
چاره بردار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عامیانه] čārebardār ۱. چارهپذیر.۲. قابل علاج.
-
دست بردار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عامیانه] dastbardār دستبردارنده؛ ولکننده؛ ترککننده.
-
فرمان بردار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) farmānbordār آنکه فرمان کسی را میپذیرد یا اجرا میکند؛ مطیع.
-
فیلم بردار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فرانسوی. فارسی] filmbardār کسی که کارش ثبت تصاویر با دوربین مخصوص است.
-
تعلیم بردار
دیکشنری فارسی به عربی
سلس
-
بهره بردار
دیکشنری فارسی به عربی
مستفيد
-
عکس بردار
دیکشنری فارسی به عربی
مصور