کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برخورد سه تایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خوش برخورد
لهجه و گویش تهرانی
دارای حسن سلوک
-
liquid-impingement erosion
فرسایش برخورد مایع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] کم شدن سطح یک مادۀ جامد که پیوسته در معرض ضربههای ناشی از قطرات مایع یا بخار است
-
endoergic collision
برخورد انرژیگیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] برخورد ناکِشسانی که در آن بخشی از انرژی جنبشی ذرۀ فرودی صرف برانگیزش یا یونش ذرۀ هدف میشود
-
radiative collision
برخورد تابشزا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] برخورد بین دو ذرۀ باردار که در آن بخشی از انرژی جنبشی به تابش الکترومغناطیسی تبدیل میشود
-
language contact
برخورد زبانها
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] در جامعهشناسی زبان، وضعیتی که در آن دو جامعۀ زبانی با هم تعامل زبانی دارند و این دو زبان بر هم تأثیر میگذارند
-
head-on collision
برخورد شاخبهشاخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] برخورد دو جسم وقتی که در امتداد خط واصلِ مرکزهایشان به یکدیگر نزدیک شوند
-
collision of first kind
برخورد نوع اول
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] برخوردی ناکشسان که در آن بخشی از انرژی جنبشی ذرۀ برخوردکننده باعث برانگیختگی یا یونش ذرات هدف میشود
-
collision of second kind
برخورد نوع دوم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] برخوردی ناکشسان که در آن بخشی از انرژی برانگیختگی ذرۀ هدف به انرژی جنبشی ذرۀ متحرک تبدیل میشود
-
برخورد هموار کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تحمل (فعل ماض)
-
برخورد کرد با
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتَکّ بـ
-
شدیداً برخورد کرد
دیکشنری فارسی به عربی
أخَذَ بِشِدَّة
-
برخورد بد داشتن
دیکشنری فارسی به عربی
إساءة المعاملة
-
collision free hash function
تابع چکیدهساز بیبرخورد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رمزشناسی] نوعی تابع چکیدهساز یکطرفه که در آن دو پیام ورودی متفاوت، ازنظر محاسباتی، خروجی یکسان نداشته باشد
-
نرمی کرد برخورد نیکو کرد
دیکشنری فارسی به عربی
أخَذَ بالحسني
-
از پدید آمدن اصطکاک (برخورد) میان دو طرف جلوگیری کرد
دیکشنری فارسی به عربی
مَنَعَ حُدوثَ احتکاکٍ بَينَ الجانِبَينِ