کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برج و بارو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برج و بارو
فرهنگ گنجواژه
استحکامات.
-
واژههای مشابه
-
بَرْج
لهجه و گویش گنابادی
barj در گویش گنابادی یعنی مقایسه ، سنجیدن ، اندازه گیری ، قبال ، برابر ، پیشگاه
-
tomb tower, tower tomb
برج آرامگاهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] سازهای برجمانند که در قرون نخستین اسلامی برای آرامگاه بزرگان ساخته میشد، مانند گنبد قابوس در استان گلستان
-
distillation tower
برج تقطیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی شیمی] ← ستون تقطیر
-
absorption tower
برج جذب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی شیمی] ← ستون جذب
-
vacuum tower
برج خلأ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی شیمی] ← ستون خلأ
-
رب برج
لغتنامه دهخدا
رب برج . [ رَ ب ْ ب ِ ب ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کوکب صاحب برج است در اصطلاح احکامی . (یادداشت مرحوم دهخدا). || خانه خدا. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
قاروره ٔ برج
لغتنامه دهخدا
قاروره ٔ برج . [ رو رَ / رِ ی ِ ب ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قاروره که از برج اندازند (آنندراج ) : فلک قاروره ٔ برجت شد ای ماه سماقدران ملک پروانه ٔ نورت شد ای شمع جهانداران .میر خسرو (از آنندراج ).
-
برج اولیا
لغتنامه دهخدا
برج اولیا. [ ب ُ ج ِ اَ ] (اِخ ) برجی از قلعه ٔ هرات : از که جوید نوش داروی شفا زیرا که نیست این دوا در طبله ٔ عطار برج اولیا.شفیع اثر (آنندراج ).
-
برج بالان
لغتنامه دهخدا
برج بالان . [ ب ُ ] (اِخ )دهی است از دهستان سربند علیا بخش سربند شهرستان اراک ، سکنه آن 566 تن . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
برج پشتگان
لغتنامه دهخدا
برج پشتگان . [ ب ُ پ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زیرکوه باسثت بابوئی بخش گچساران شهرستان بهبهان . سکنه آن 202 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
برج ذوالفقار
لغتنامه دهخدا
برج ذوالفقار. [ ب ُ ذُل ْ ف َ ] (اِخ )دهی است از دهستان قل جق بخش شیروان شهرستان قوچان . سکنه آن 162 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
برج سربند
لغتنامه دهخدا
برج سربند. [ ب ُ ج ِ س َ ب َ ] (اِخ )دهی است از دهستان ناروئی بخش شیب آب شهرستان زابل . سکنه آن 231 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
برج سوخته
لغتنامه دهخدا
برج سوخته . [ ب ُ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان شاپور بخش مرکزی شهرستان کازرون . سکنه آن 137 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).