کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برج خنک کن خشک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بَرْج
لهجه و گویش گنابادی
barj در گویش گنابادی یعنی مقایسه ، سنجیدن ، اندازه گیری ، قبال ، برابر ، پیشگاه
-
کلاته برج
لغتنامه دهخدا
کلاته برج . [ ک َ ت ِ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پساکوه بخش کلات شهرستان دره گز و محلی معتدل است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
tower temple
برجمعبد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] تکبنایی چهارگوش با دیوارهای بسیار قطور و درونخانهای (cella) مرکزی و مربع که ورود به آن تنها ازطریق آستانۀ تورفتهای با دالان کوتاه میسر میشود
-
tomb tower, tower tomb
برج آرامگاهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] سازهای برجمانند که در قرون نخستین اسلامی برای آرامگاه بزرگان ساخته میشد، مانند گنبد قابوس در استان گلستان
-
packed tower, packed column
برج آکنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی شیمی] برج مخصوص جذب یا جداسازی مواد، که برای افزایش سطح تماس، با ذرات ریزی پر میشود و در آن مایعِ درحالریزش و شارۀ بالارونده در مجاورت هم قرار میگیرند
-
spray tower
برج افشانش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] برجی که در آن پاشش آب به سمت پایین و جریان گاز حاوی ذرات به سمت بالاست
-
distillation tower
برج تقطیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی شیمی] ← ستون تقطیر
-
absorption tower
برج جذب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی شیمی] ← ستون جذب
-
vacuum tower
برج خلأ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی شیمی] ← ستون خلأ
-
solar tower
برج خورشید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم رصدی و آشکارسازها] برجی که در رأس آن یک خورپا نصب شده است که نور خورشید را بهطور ثابت به درون برج میتاباند و در پایین برج ابزارهای رصد مخصوص خورشید قرار دارد
-
برج سازی
فرهنگ فارسی معین
(بُ) [ معر - فا. ] (حامص .) ساختن ساختمان های بلند و مرتفع در جوامع شهری .
-
رب برج
لغتنامه دهخدا
رب برج . [ رَ ب ْ ب ِ ب ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کوکب صاحب برج است در اصطلاح احکامی . (یادداشت مرحوم دهخدا). || خانه خدا. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
شاه برج
لغتنامه دهخدا
شاه برج . [ ب ُ ] (اِ مرکب ) (مرکب از: شاه بمعنی ممتاز و مشخص + برج ) برجی و قلعتی برتر و نیکوتر از قلاع دیگر.- شاه برج قدح ؛ در مقام تشبیه قدح به برجی برتر از برجهای دیگر مانند شده است : نشیند چو در شاه برج قدح شود حکمران سپاه فرح .ملاطغرا (از بهار...
-
شاه برج
لغتنامه دهخدا
شاه برج . [ ب ُ ] (اِخ ) نام برجی از قلعه ٔ اکبرآباد و شاه جهان آباد. (بهار عجم ) (آنندراج ). شه برج . (یادداشت مؤلف ).
-
سیل برج
لغتنامه دهخدا
سیل برج . [ س ِ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان هنام و بسطام بخش سلسله ٔ شهرستان خرم آباد. دارای 180 تن سکنه . آب آن از چشمه ها. محصول آنجا غلات ، حبوبات ، لبنیات و پشم می باشد. شغل اهالی زراعت و گله داری است . سکنه اش از طایفه ٔ حسنوند بوده و زمستان ...