کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برج اولیا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
برج کلیسا
دیکشنری فارسی به عربی
برج الکنيسة
-
سوراخ برج
دیکشنری فارسی به عربی
کوة
-
tray tower
برج سینیدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی شیمی] ستونی عمودی شامل تعدادی سینی، برای ایجاد تماس بین مایع پایینرونده و بخار بالارونده
-
storm warning tower
برج هشدار توفان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] برجی عموماًً ساختهشده از فولاد برای نمایش نشانهای هشدار توفان
-
bubble tower
برج حبابدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی شیمی] ← ستون حبابدار
-
cooling tower
برج خنککن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار، مهندسى شيمى] دستگاه برجمانندی که در آن جریان هوا با تماس مستقیم و در فشار جوّ آب گرم را خنک میکند
-
wet cooling tower, evaporative cooling tower
برج خنککن تر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار، مهندسى شيمى] برجی که آب را با ریزافشانی و تبخیر براثر تماس مستقیم با جریان هوا خنک میکند
-
dry cooling tower
برج خنککن خشک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار، مهندسى شيمى] برجی که در آن آب جاری در لولههای پَرهدار براثر تماس غیرمستقیم با هوا خنک میشود
-
fire lookout 1, lookout, lookout tower
برج دیدبانی حریق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] مکان و سازههای مرتبطی که از فراز آنها میتوان حریق را آشکارسازی و گزارش کرد
-
footing impedance
رهبندی پای برج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی برق] رهبندی الکتریکی بین یک برج فولادی و زمین پیرامون آن
-
absorber capacity
ظرفیت برج جذب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی شیمی] حداکثر ظرفیت فراوری گاز در برج جذب، بدون هرگونه تغییر در شرایط عملیاتی
-
دره سفید برج
لغتنامه دهخدا
دره سفید برج . [ دَرْ رَ س َ / س ِ ب ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان خنامان شهرستان رفسنجان واقع در 65هزارگزی خاور رفسنجان و 20هزارگزی شمال راه شوسه ٔ رفسنجان به کرمان . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
برج چشمه محمود
لغتنامه دهخدا
برج چشمه محمود. [ ب ُ چ َ م َ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چاپاق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. سکنه ٔ آن 285 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
برج ملاولی خان
لغتنامه دهخدا
برج ملاولی خان . [ ب ُ ج ِ م ُل ْ لا وَ ] (اِخ )دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه شهرستان بهبهان . سکنه آن 202 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
خرج و برج
لغتنامه دهخدا
خرج و برج . [ خ َ ج ُب َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) دو کلمه ای است که برای بیان خرج و متعلقات آن بکار می رود، یعنی برای مجموع خرجهای لازم و اصلی و خرجهای زائد و غیرلازم بکار رود.