کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برجیس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
برجیس
/berjis/
معنی
مشتری.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
مشتری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
برجیس
واژگان مترادف و متضاد
مشتری
-
برجیس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (نجوم) berjis مشتری.
-
برجیس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] ← مشتری
-
برجیس
فرهنگ فارسی معین
(بِ) ( اِ.) سیارة مشتری ، اورمزد.
-
برجیس
لغتنامه دهخدا
برجیس . [ ب ِ ] (اِخ ) ستاره ایست و گویند مشتری است . (اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). ستاره ٔ مشتری . (ناظم الاطباء). هرمزد. اورمزد. زاوش . (یادداشت مؤلف ). سعد اکبر. و آن یکی از سیارات سبع است . برجیس بکسرو جیم عربی ستاره ٔ مشتری که بر فلک ششم تا...
-
جستوجو در متن
-
ژوپیتر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: Jupiter، مٲخوذ از یونانی] (نجوم) župiter مشتری؛ برجیس.
-
اخور
لغتنامه دهخدا
اخور. [ اَ وَ ] (اِخ ) مشتری . برجیس .
-
ژوپیتر
لغتنامه دهخدا
ژوپیتر. [ ت ِ ] (اِخ ) مشتری . برجیس . سعد اکبر.
-
مشتری
واژگان مترادف و متضاد
۱. بایع، خریدار ۲. طرفدار ۳. خواهان، خواستار، مایل ۴. ارباب رجوع، ۵. برجیس
-
مشتری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] moštari ۱. خریدار؛ کسی که چیزی میخرد.۲. (اسم) (نجوم) پنجمین و بزرگترین سیارۀ منظومۀ شمسی؛ برجیس؛ هرمز؛ ژوپیتر.
-
Jupiter
مشتری 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] بزرگترین و پنجمین سیارۀ منظومۀ شمسی ازلحاظ فاصله از خورشید به قطر 11 برابر زمین که سیارهای گازی با 39 قمر شناختهشده است متـ . برجیس
-
گرزمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گروسمان› [قدیمی] gar[o,a]z[a,o]mān ۱. عرش.۲. آسمان؛ سپهر: ◻︎ مه و خورشید با برجیس و بهرام / زحل با تیر و زهره بر گرزمان (دقیقی: ۱۰۴).۳. بالاترین مرحلۀ بهشت؛ بهشت برین.
-
فلک همت
لغتنامه دهخدا
فلک همت . [ ف َ ل َ هَِ م ْ م َ ](ص مرکب ) بلندهمت . (فرهنگ فارسی معین ) : بهرام اسدهیبتی ارچه که به بخشش خورشید فلک همت و برجیس حیائی .خاقانی .
-
خسپی
لغتنامه دهخدا
خسپی . [ خ ُ ] (اِخ ) ستاره ٔ مشتری را گویند. (برهان قاطع) (آنندراج )(انجمن آرای ناصری ). در حاشیه ٔ برهان قاطع این کلمه مصحف «برجیس » حدس زده شده است . رجوع به خسبی شود.