کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برجسته نمودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
برجسته کاری درجواهر وسنگ های قیمتی
دیکشنری فارسی به عربی
نقش
-
امضاء و علا مت برجسته و مشخص
دیکشنری فارسی به عربی
شارة
-
جستوجو در متن
-
accentuate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برجسته کردن، با تکیه تلفظ کردن، برجسته نمودن، تکیه دادن، تاکید کردن، اهمیت دادن
-
accentuated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برجسته، با تکیه تلفظ کردن، برجسته نمودن، تکیه دادن، تاکید کردن، اهمیت دادن
-
accentuating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برجسته کردن، با تکیه تلفظ کردن، برجسته نمودن، تکیه دادن، تاکید کردن، اهمیت دادن
-
شدد
دیکشنری عربی به فارسی
با تکيه تلفظ کردن , تکيه دادن , تاکيد کردن , اهميت دادن , برجسته نمودن
-
accentuates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تشدید می شود، با تکیه تلفظ کردن، برجسته نمودن، تکیه دادن، تاکید کردن، اهمیت دادن
-
تحیید
لغتنامه دهخدا
تحیید. [ ت َح ْ ] (ع مص ) بریدن دوال را بندی دار. یقال : قد السیر فحیده . (منتهی الارب ). برجسته کردن و گره دار نمودن : قد السیر فحیده ُ تحییداً؛ اذا جعل فیه حیوداً؛ یعنی بنددار برید دوال را. (از ناظم الاطباء). تحیید سیر؛ بریدن و قرار دادن گره ها در ...
-
وکع
لغتنامه دهخدا
وکع. [ وَ ] (ع مص ) مشت بر بینی کسی زدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || گزیدن مار و کژدم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). || فرونشستن ماکیان جهت گشنی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || از درد افتادن شتر. || سرزنش ...
-
پیش داشتن
لغتنامه دهخدا
پیش داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) تقدیم کردن . بحضور بردن . عرض کردن : حاجب بلکاتکین رقعه پیش داشت که خواجه به شبگیر این رقعت فرستاده است . (تاریخ بیهقی ). میکائیل نسخت قصه پیش داشت امیر گفت بستان و بخوان . (تاریخ بیهقی ). گفتند این حکیم اگر بینی آن معج...
-
پیش آمدن
لغتنامه دهخدا
پیش آمدن . [ م َ دَ ] (مص مرکب ) نزدیک آمدن . نزدیک شدن . تقدم . (منتهی الارب ). به حضور درآمدن . پیش روی آمدن . مقابل آمدن . اقبال . استقبال . (منتهی الارب ). جلو آمدن کسی یا چیزی را. به کسی یا چیزی نزدیک گشتن . نزدیک آمدن از جانب مقابل : عرض . (منت...
-
اردشیر بابکان
لغتنامه دهخدا
اردشیر بابکان .[ اَ دَ / دِ رِ ب َ ] (اِخ ) مؤسس سلسله ٔ ساسانی . شورش و اختلالی که در آغاز قرن سوم میلادی در ایالت پارس واقع شد انحطاط قدرت اشکانیان را در آن عهد آشکار میسازد ظاهراً هر شهری که تا اندازه ای قابل اعتنا بوده پادشاه کوچکی داشته است مهم...
-
تار
لغتنامه دهخدا
تار. (اِ) چیز دراز بسیار باریک مثل موی و لای ابریشم و رشته ٔپنبه و تنیده ٔ عنکبوت . (فرهنگ نظام ). تانه ٔ بافندگان که نقیض پود است . (برهان ) (انجمن آرا). ریسمان جامه که بهندی تانا گویند. (غیاث اللغات ). ریسمان پارچه که در طول واقع شده است ، و آنکه د...
-
زبان
لغتنامه دهخدا
زبان . [ زَ / زُ ] (اِ) معروف است و به عربی لسان گویند و بضم اول هم درست است . (برهان قاطع). جزوی گوشتین واقع در دهان انسان و بیشتر حیوانات که تواند حرکت کند و در فرو بردن غذا و چشیدن و تکلم بکار میرود. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). آلت گوشتی که درده...
-
خمینی
لغتنامه دهخدا
خمینی . [ خ ُ م َ / م ِ ] (اِخ ) روح اﷲ. آیت اﷲ العظمی روح اﷲ الموسوی الخمینی .ولادت امام : امام خمینی رضوان اﷲ علیه روز بیستم جمادی الثانی (برابر با سالروز میلاد دخت گرامی پیامبر، حضرت فاطمه ٔ زهرا (س ) سال 1320 هَ . ق . در شهرستان خمین چشم به جهان ...