کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برتر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
برتر
/bartar/
معنی
بالاتر؛ بلندتر
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. اعلی، افضل، اولی، عالی، فایق، بالاتر، مرجح، والا ≠ ادنی
۲. بلندتر، رفیعتر
دیکشنری
above, ascendant, ascendent, dominant, excellent, high, major, noble, over-, pre-eminent, predominant, preeminent, preponderant, sovereign, super-, superior, top, topper, undeniable
-
جستوجوی دقیق
-
برتر
واژگان مترادف و متضاد
۱. اعلی، افضل، اولی، عالی، فایق، بالاتر، مرجح، والا ≠ ادنی ۲. بلندتر، رفیعتر
-
برتر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bartar بالاتر؛ بلندتر
-
برتر
فرهنگ فارسی معین
(بَ تَ) (ص تف .) بالاتر، بلندتر.
-
برتر
لغتنامه دهخدا
برتر. [ ب َ ت َ] (ص تفضیلی ) اعلی . (ترجمان القرآن ). ارفع. عالی تر. (ناظم الاطباء). بلندتر و اعلی . (آنندراج ). افضل . اجل . مقابل فروتر. بالاتر. (ناظم الاطباء). والاتر در مقام و منزلت و در مکان و محل . مقابل پست تر : بفرمان او گردد این آسمان که او ...
-
برتر
دیکشنری فارسی به عربی
رييس , رييس الوزراء , فوق , مفضل
-
واژههای مشابه
-
banner crop
گیاه برتر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] گیاهی که ازنظر کیفیت یا کمیت یا هر دو از دیگر گیاهان منطقه یا مزرعه برتر باشد
-
super cup
جام برتر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] یک دوره مسابقه که بین تیمهای برندۀ جامهای قبلی برگزار شود
-
بازیکن برتر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] ← بازیکن برتر مسابقه
-
برتر از
دیکشنری فارسی به عربی
ما بعد
-
استفاده برتر
دیکشنری فارسی به عربی
استغلال أمثل
-
man of the match
بازیکن برتر مسابقه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] عنوانی نیمهرسمی که به بازیکنی اختصاص مییابد که در یک بازی مشخص بهترین عملکرد را داشته است متـ . بازیکن برتر، ستارۀ میدان، ستارۀ مسابقه
-
advanced character
صفت برتر 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] ویژگی نشاندهندۀ انحراف مثبت از ویژگیها و صفات اجدادی
-
comparative adjective
صفت برتر 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] در طبقهبندی سهدرجهای صفات، صفتی که با آن موصوفی را در یک ویژگی با موصوف دیگری میسنجند و برتری میدهند متـ . صفت تفضیلی
-
برتر یا مهمتر بودن
دیکشنری فارسی به عربی
تجاوز