کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برباریس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برباریس
لغتنامه دهخدا
برباریس . [ ب َ ] (رومی ، اِ) بربریس . انبرباریس . (منتهی الارب ). زرشک . (ابن بیطار در کلمه ٔآارغیس ). امپرباریس . (تاج العروس ) (ناظم الاطباء). امبرباریس . باریس . انبر. زرنگ . (تاج العروس ). زرشک . (ناظم الاطباء). رجوع به بربریس و رجوع به زرشک شود...
-
جستوجو در متن
-
زرشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سرشک، دارشک› zerešk ۱. (زیستشناسی) درختچهای خاردار با برگهای دندانهدار و کوچک که ریشه، ساقه، میوه، و برگهای آن مصرف دارویی دارد؛ زارج؛ زراج؛ زرک؛ زراک؛ امبرباریس؛ انبرباریس؛ برباریس.۲. (زیستشناسی) میوۀ خوشهای، قرمزرنگ، و ترشمزۀ این گیا...
-
زرشک
لغتنامه دهخدا
زرشک . [ زِ رِ ] (اِ) بار درختی است معروف که در طعام ها و آشها کنند و خورند و به عربی انبرباریس خوانند و بعضی گویند باریس درخت زرشک و حب الانبرباریس زرشک باشد. (برهان ). بار درختی است سرخ و ترش که در طعام و آشها کنند و خورند و به یونانی انبرباریس گوی...