کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
براً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
برء
لغتنامه دهخدا
برء. [ ب ُ رَ ] (ع اِ) ج ِ بُرَاءَة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خانه هایی که صیادان جهت شکار ساخته باشند. (منتهی الارب ). رجوع به براءة شود.
-
برع
لغتنامه دهخدا
برع . [ ب َ ] (اِخ ) قله ایست در ذمار. (منتهی الارب ).
-
برع
لغتنامه دهخدا
برع . [ ب ُ رَ ] (اِخ ) کوهی است به تهامه . (منتهی الارب ).
-
برا
لغتنامه دهخدا
برا. [ ب ُ / ب ُرْ را ] (نف ) برنده . بران . (آنندراج ).قطع کننده . (آنندراج ). رجوع به بران و بریدن شود.
-
برا
واژهنامه آزاد
بِرا - برادر
-
برا
واژهنامه آزاد
برادر
-
جستوجو در متن
-
از لحاظ
فرهنگ واژههای سره
برا
-
به خاطر
فرهنگ واژههای سره
از برای، برا
-
به دلیل
فرهنگ واژههای سره
از برا
-
به علت
فرهنگ واژههای سره
از برا
-
به منظور
فرهنگ واژههای سره
برا
-
Berra
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برا
-
مث خنجر
لهجه و گویش تهرانی
تیز و برا
-
مث شمشیر
لهجه و گویش تهرانی
تیز و برا
-
بران
واژگان مترادف و متضاد
برا، برنده، تیز ≠ کند