کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
براهین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
براهین
/barāhin/
معنی
= برهان
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
ادله، برهانها، بینات، حجتها، حجج، دلایل، دلیلها، فرنودها
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
براهین
واژگان مترادف و متضاد
ادله، برهانها، بینات، حجتها، حجج، دلایل، دلیلها، فرنودها
-
براهین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِِ برهان] barāhin = برهان
-
براهین
لغتنامه دهخدا
براهین . [ ب َ ] (ع اِ) ج ِ برهان .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). برهان ها و دلیل ها و حجت ها. رجوع به برهان شود.
-
جستوجو در متن
-
دلایل
واژگان مترادف و متضاد
ادله، براهین، برهانها، دلیلها، ظواهرامر
-
بینات
واژگان مترادف و متضاد
براهین، شواهد، ظواهر، مشهودات ≠ مجهولات
-
ظواهر
واژگان مترادف و متضاد
براهین، بینات، دلایل، شواهد، قراین ≠ بواطن
-
برهان
فرهنگ فارسی معین
(بُ) [ ع . ] ( اِ.) دلیل ، جهت . ج . براهین .
-
phrenology
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فلوئوروزیس، جمجمه خوانی، علم براهین جمجمه
-
بینات
فرهنگ فارسی معین
(بَ یِّ) [ ع . ] (اِ.) جِ. بینه ؛ دلیل های آشکار، براهین واضح .
-
حجج
واژگان مترادف و متضاد
۱. دلایل، حجتها، دلیلها، براهین، برهانها ۲. اسناد، مدارک ۳. حجتالاسلامها
-
کلیج
لغتنامه دهخدا
کلیج . [ ک ِ ] (اِ) اسبی را گویند که هر دو پای اوکج باشد. (برهان ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). اسب سگ دست را گویند یعنی هر دو دست آن کج باشد. (براهین العجم ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : پیش رخش تو سبز خنگ فلک لنگ و سکسک بود بسان کلیج . عسجدی (ا...
-
جاویدبقا
لغتنامه دهخدا
جاویدبقا. [ ب َ] (ص مرکب ) باقی . همیشه . پیوسته . دائم : تیسیر نمودند و براهین بفزودندهیلاج نمودند که جاویدبقائی . خاقانی .رجوع به جاوید شود.
-
اقبیل
لغتنامه دهخدا
اقبیل . [ اِ ] (از ع ، اِمص ) اماله ٔ اقبال که همین معنی اقبال دارد. (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) : کنونم که در پنجه اقبیل نیست نمد پیش تیرم کم از بیل نیست .سعدی (از براهین العجم ).
-
زرایو
لغتنامه دهخدا
زرایو. [ زِ /زَ وْ ] (اِ) نقاب . برقع. (براهین العجم ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). نقاب و روبند را گویند . (برهان ) (آنندراج ). نقاب بود. (جهانگیری ). روبنده و نقاب زن . (ناظم الاطباء) : نقاب شام برافکند نوعروس ختن چو ترک من که ز توران برافکند زرایو.آذ...