کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
براهمه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
براهمه
/barāheme/
معنی
= برهمن
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
برهمنها
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
براهمه
واژگان مترادف و متضاد
برهمنها
-
براهمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: براهمَة، جمعِ بَرَهْمَن] barāheme = برهمن
-
براهمه
لغتنامه دهخدا
براهمه . [ ب َ هَِ م َ ] (ع اِ) ج ِ ابراهیم . (منتهی الارب ). رجوع به براهم و براه شود.
-
واژههای مشابه
-
براهمة
لغتنامه دهخدا
براهمة. [ ب َ هَِ م َ ] (اِخ ) ج ِ برهمن بحذف حرف خامس . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). واحد آن برهمی است و آنان یکی از طبقات مردم هندوستان اند. (مفاتیح العلوم خوارزمی ). هم لایجوزون علی اﷲ بعثةالرسل ؛ بعثت پیمبران را بر خداوند جایز و روا نمیشمارند. (ازم...
-
جستوجو در متن
-
جاکملک
لغتنامه دهخدا
جاکملک . [ ] (اِخ ) نام یکی از براهمه . رجوع به تحقیق ماللهند ص 62 و 285 شود.
-
جبن
لغتنامه دهخدا
جبن . [ ] (اِخ ) نام کتاب معروفی از کتب براهمه است . رجوع به تحقیق ماللهند ص 73 و 75 شود.
-
برهمی
لغتنامه دهخدا
برهمی . [ ب َ رَ ] (ص ، اِ) خوارزمی در مفاتیح العلوم (چ مصر) گوید مفرد براهمه است به معنی یکی از اشراف عُبّاد هند.
-
جزربید
لغتنامه دهخدا
جزربید. [ ج َ زُ ] (اِخ ) نام ستاره ٔ زهره یا جزئی از کتاب مقدس براهمه است . رجوع به تحقیق ماللهند ص 61 و 62 و 303 شود.
-
براه
لغتنامه دهخدا
براه . [ ب ِ ] (ع اِ) ج ِ ابراهیم . اباره و اباریه و ابارهه و براهم و براهیم و براهمة و براه جمع ابراهیم است . (منتهی الارب ).
-
جاندر
لغتنامه دهخدا
جاندر. [ رُ ] (اِخ ) از اسامی عطارد در هندی قدیم . (تحقیق ماللهند ص 105 س 8). || نام یکی از کتب نحوی و ادبی براهمه . (تحقیق ماللهند ص 65 س 7).
-
ضمیر
لغتنامه دهخدا
ضمیر. [ ض َ ] (اِخ ) کنورهیرالال بن راجه پباری لال . شاعر هندی و از رؤسای براهمه است . این بیت او راست :از سینه ٔ سوزان بفلک ناله فرستم وز دیده ٔ گریان بزمین ژاله فرستم .(از قاموس الاعلام ترکی ).
-
شاتاتپ
لغتنامه دهخدا
شاتاتپ . [ ت َ پ َ ] (اِخ ) یکی از بیست نفر برهمن که بید کتاب آسمانی هندیان را ایشان تلاوت می کردند و آن کتابی است متضمن اوامر و نواهی و ترغیب و ترهیب وتعیین ثواب و عقاب . معنی آن ، علم به امر غیر معلوم است و براهمه آن را بی آنکه تفسیرش را بدانند میخ...
-
لاله
لغتنامه دهخدا
لاله . [ ل َ / ل ِ ] (اِخ ) از شعرای هندوستان از براهمه ٔ کایتهه و از شاگردان قاضی محمد صادق خان اختری . این رباعی او راست :داریم هوای وصل آن یار که نیست خواهیم وفا از آن ستمکار که نیست در فرقت یار صبر جستیم و قرارآواز برآمد از دل زار که نیست .(قاموس...