کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برامدگی در سطح صاف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تیغ یا برامدگی های بدن موجوداتی مثل جوجه تیغی
دیکشنری فارسی به عربی
عمود فقري
-
جستوجو در متن
-
رابية
دیکشنری عربی به فارسی
تپه کوچک , برامدگي در سطح صاف , پشته , گريوه , پرندک
-
hillocks
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حوضچه ها، برامدگی در سطح صاف، پشته، تپه کوچک، گریوه، پرندک
-
hillock
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تپه، برامدگی در سطح صاف، پشته، تپه کوچک، گریوه، پرندک
-
slicks
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سیلک، سطح صیقلی، سطح صاف، نرم و صاف کردن، یک دست کردن
-
plane
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سطح، هواپیما، صفحه، پرواز، سطح تراز، جهش شبیه پرواز، رنده کردن، با رنده صاف کردن، صاف کردن، مسطح، مستوی، صاف، هموار
-
slick
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نرمی، سطح صیقلی، سطح صاف، نرم و صاف کردن، یک دست کردن، صاف، جذاب، نرم، لیز، ماهر، مطلق، یک دست
-
سطح صاف
دیکشنری فارسی به عربی
ناعم
-
planes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هواپیما، صفحه، سطح، پرواز، سطح تراز، جهش شبیه پرواز، رنده کردن، با رنده صاف کردن، صاف کردن
-
slick tyre
تایر صاف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] تایری فاقد نقش رویه که سطح رویۀ آن کاملاً صاف است
-
cope raise
خیز درجه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] برجستگیهای نسبتاً ضخیم با گوشههای ناهموار و سطح صاف که عموماً بر یکی از سطوح ریختگی عمود هستند و در سطح جدایش قالب یا تکیهگاههای ماهیچه به وجود میآیند
-
قارب مزعنف
دیکشنری عربی به فارسی
سطح صاف يا موربي که در اثر حرکت اب از خلا ل ان بحرکت وعکس العمل درايد و غالبابشکل پرده يا باله ايست
-
تَخْ کِرْدَ
لهجه و گویش گنابادی
takhkerda در گویش گنابادی یعنی پهن کردن ، صاف کردن ، هم سطح کردن ، دراز کشیدن به روی شکم
-
سطح صاف یا موربی که در اثر حرکت اب از خلا ل ان بحرکت وعکس العمل دراید و غالبابشکل پرده یا باله ایست
دیکشنری فارسی به عربی
قارب مزعنف
-
smooth
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صاف، سطح صاف، صاف کردن، هموار کردن، صاف شدن، روان کردن، ارام کردن، تسکین دادن، ملایم شدن، صافکاری کردن، تسویه کردن، هموار، نرم، روان، ملایم، صیقلی، ساده، بدون اشکال، سلیس، دلنواز، قسمت صاف هر چیز، بی تکان، بی مو