کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
براق کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
براق شدن
دیکشنری فارسی به عربی
الق
-
بُرّاق،()شدن
لهجه و گویش تهرانی
آماده حمله (گربه)،عصبانی شدن
-
polishing agent
مادۀ براقکننده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] مادهای که در فرایند براقسازی مواد غذایی به کار میرود
-
low semigloss
فرونیمبرّاق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] ویژگی سطحی که میزان براقیت آن در زاویۀ 60 درجه در گسترۀ 25 تا 40 قرار دارد
-
bright plating
آبکاری براق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی، مهندسی مواد و متالورژی] نوعی آبکاری که در نتیجۀ آن سطحی صاف و براق و بینیاز از پرداخت به دست میآید
-
polisher
دستگاه براقکننده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] دستگاهی که سطح برخی مواد غذایی مانند دانههای برنج را براق میکند
-
دیر ابن براق
لغتنامه دهخدا
دیر ابن براق . [ دَ رِ اِ ن ِ ب َرْ را ](اِخ ) دیری است در خارج حیرة. (از معجم البلدان ).
-
براق سازی چرم و پارچه
واژهنامه آزاد
گؤنوپارللاتما:به زبان آزری
-
جستوجو در متن
-
buffed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بوفه، براق کردن، پرداخت کردن، پرداختن
-
buffing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بافتن، براق کردن، پرداخت کردن، پرداختن
-
glazed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لعاب، براق کردن، بینور و بیحالت شدن، لعابی کردن، لعاب دادن، صیقل کردن
-
glazing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لعاب، براق کردن، بینور و بیحالت شدن، لعابی کردن، لعاب دادن، صیقل کردن
-
shines
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درخشان است، درخشیدن، روشن شدن، تابیدن، براق کردن، منور کردن، نورافشاندن
-
shone
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درخشید، درخشیدن، روشن شدن، تابیدن، براق کردن، منور کردن، نورافشاندن
-
glossed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
براق، صیقل دادن، تاویل کردن، برق انداختن، حاشیه نوشتن بر، تفسیر کردن، خوش نما کردن