کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
براق حاجب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تنگ براق
لغتنامه دهخدا
تنگ براق . [ ت َ ب ُ ] (اِخ ) دهی از بخش سمیرم بالاست که در شهرستان شهرضا واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
براق شدن
دیکشنری فارسی به عربی
الق
-
براق کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اصفر داکن , ثقل , صقيل , لمعان
-
بُرّاق،()شدن
لهجه و گویش تهرانی
آماده حمله (گربه)،عصبانی شدن
-
polishing agent
مادۀ براقکننده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] مادهای که در فرایند براقسازی مواد غذایی به کار میرود
-
low semigloss
فرونیمبرّاق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] ویژگی سطحی که میزان براقیت آن در زاویۀ 60 درجه در گسترۀ 25 تا 40 قرار دارد
-
bright plating
آبکاری براق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی، مهندسی مواد و متالورژی] نوعی آبکاری که در نتیجۀ آن سطحی صاف و براق و بینیاز از پرداخت به دست میآید
-
polisher
دستگاه براقکننده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] دستگاهی که سطح برخی مواد غذایی مانند دانههای برنج را براق میکند
-
دیر ابن براق
لغتنامه دهخدا
دیر ابن براق . [ دَ رِ اِ ن ِ ب َرْ را ](اِخ ) دیری است در خارج حیرة. (از معجم البلدان ).
-
براق سازی چرم و پارچه
واژهنامه آزاد
گؤنوپارللاتما:به زبان آزری
-
جستوجو در متن
-
خرمی
لغتنامه دهخدا
خرمی . [ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) نام قلعتی بوده است درنزدیکی شام . حمداﷲ مستوفی آرد: سلطان جلال الدین از آذربایجان بگرجستان رفت و مسخر کرد. آنجا شنید که براق در کرمان مخالفت میکند. در هفده روز از تفلیس بکرمان آمد براق حاجب بخدمت پیش او رفت . سلطان جلال الد...
-
یاقوت ترکان
لغتنامه دهخدا
یاقوت ترکان . [ ت َ ] (اِخ ) نام دختر براق حاجب از امرای گورخان قراختای که در کرمان سلطنت میکرد و به سال 634 هَ . ق . درگذشت . یاقوت ترکان منکوحه ٔ اتابک قطب الدین محمودشاه یزدی بود. (از تاریخ گزیده ص 529). ترکان خاتون زوجه ٔ اتابک سعدبن ابوبکربن سعد...
-
تابنکو
لغتنامه دهخدا
تابنکو. (اِخ ) حمید. برادر براق حاجب قتلغخان مؤسس حکومت قره ختائیان کرمان است و سومین حکمران سلسله ٔ مزبور هم سلطان قطب الدین محمد پسر تابنکو بوده و این سلاله در دوره ٔ فترت مغول تشکیل شد. (قاموس الاعلام ترکی ).
-
حمیدتاینکو
لغتنامه دهخدا
حمیدتاینکو. [ ح َ ] (اِخ ) برادر براق حاجب قتلغخان مؤسس سلسله ٔ قره ختائیان و نیز پدر سلطان قطب الدین محمد سوم پادشاه سلسله ٔ نامبرده است . (قاموس الاعلام ). و رجوع به طبقات سلاطین اسلام ترجمه ٔ لین پول ص 163 شود.
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) شجاع الدین زوزنی . او بزمان سلطان محمد خوارزمشاه به نیابت سلطان غیاث الدین پسر سلطان محمد خوارزمشاه حاکم کرمان بود. پس از وفات سلطان محمد، سلطان غیاث متوجه کرمان شد ابوالقاسم زوزنی شاهزاده را بشهر نگذاشت و غیاث الد...