کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برافروخته شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برافروخته شدن
لغتنامه دهخدا
برافروخته شدن . [ ب َ اَ ت َ / ت ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مشتعل شدن . آتش گرفتن . || روشن شدن . || خشمگین شدن . || سرخ شدن و گلگون گشتن از شرم یا خشم یا شادی . || رایج شدن . رجوع به برافروخته و برافروختن شود.
-
جستوجو در متن
-
تضرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tazarrom ۱. شعلهور شدن آتش.۲. برافروخته شدن از خشم.
-
superimposes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برافروخته می شود، روی چیزی قرار گرفتن، اضافه شدن بر
-
تغیر کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. برافروخته شدن، تندی کردن، خشمگین شدن، خشم گرفتن، غضبناک شدن ۲. دگرگون شدن، تغییر کردن، تغییر یافتن
-
برافروختن
واژگان مترادف و متضاد
۱. روشن کردن، شعلهور ساختن، مشتعل ساختن ≠ خاموش کردن ۲. برافروخته شدن، به خشمآمدن، خشمگین شدن، غضبناک شدن ≠ آرامشدن ۳. سرخ شدن
-
گل انداختن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . اَ تَ) (مص ل .)(عا.) 1 - سرخ شدن ، برافروخته شدن . 2 - گرم شدن (گفتگو). 3 - نقش انداختن .
-
برجوشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] barjušidan ۱. جوشیدن؛ به جوشش آمدن.۲. برافروخته شدن از خشم.
-
استحماش
لغتنامه دهخدا
استحماش . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) برافروختن از خشم . سخت خشمگین شدن . (تاج المصادر بیهقی ). سخت خشمناک شدن . احتماش . از غایت خشم برافروخته شدن . || باریک آواز شدن .
-
تضرم
فرهنگ فارسی معین
(تَ ضَ رُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - شعله ور شدن آتش . 2 - برافروخته شدن از خشم .
-
گشین
واژهنامه آزاد
گشین اسم کردی-دارای معانی متعدد از جمله قبراق و سرحال-روشنایی-شعله ور شدن و برافروخته شدن آتش
-
استعار
لغتنامه دهخدا
استعار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) افروخته شدن . (زوزنی ). افروخته شدن آتش . برافروخته شدن آتش . || گر درافتادن به مساعر شتران . || بحرکت آمدن دزدان . || منتشر و فاش شدن حرب وبدی و شدت مرگامرگی و شدت هر چیزی . (منتهی الارب ).
-
احدام
لغتنامه دهخدا
احدام . [ اِ ] (ع مص ) احدام نار؛ برافروخته گردیدن آتش . || احدام حرّ؛ سخت شدن گرما.
-
تضرم
لغتنامه دهخدا
تضرم . [ ت َ ض َرْ رُ ] (ع مص ) زبانه زدن آتش . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). افروخته شدن آتش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خشم گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). برافروخته شدن از خشم .(منتهی الارب ) (ناظم الاط...
-
انحضاج
لغتنامه دهخدا
انحضاج . [ اِ ح ِ ] (ع مص ) برافروخته شدن از خشم . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ملتهب شدن از خشم . (از اقرب الموارد). || منبسط گردیدن . فراخ شدن شکم و کفیدن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). فراخ و متسع شدن شکم . (از اقرب...