کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برافراشته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برافراشته
لغتنامه دهخدا
برافراشته . [ ب َ اَ ت َ /ت ِ ] (ن مف مرکب ) افراخته . افراشته . بلندکرده شده . بالابرده : هدف ؛ هرچیزی بلند و برافراشته از بنا و ریگ توده و کوه و پشته و مانند آن . (منتهی الارب ). || مشید. ساخته . ساخته شده . رجوع به افراشته شود.
-
برافراشته
دیکشنری فارسی به عربی
انتش
-
واژههای همآوا
-
بر افراشته
واژهنامه آزاد
بالابرده شده
-
جستوجو در متن
-
علمک
واژهنامه آزاد
عَلَم شده، برافراشته شده.
-
هج
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (ص .) راست ، برافراشته .
-
انتش
دیکشنری عربی به فارسی
برافراشته , سربلند , بالا بردن , محفوظ کردن
-
elate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زنده ماندن، بالا بردن، برافراشته
-
مَّشِيدٍ
فرهنگ واژگان قرآن
برافراشته - مرتفع و استوار
-
distress flag
پرچم اضطرار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] پرچمی که برافراشته شدن آن در کشتی وضعیت اضطراری را نشان میدهد
-
عال
فرهنگ فارسی معین
(لْ) [ ع . ] (ص فا.) برافراشته .
-
معلا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: معلّیٰ] [قدیمی] mo'allā ۱. برافراشته؛ بلندشده.۲. بلندمرتبه.
-
مشید
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mošayyad ۱. برافراشته؛ بلند.۲. محکم؛ استوار.
-
velarization
نرمکامی شدن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] نوعی تولید دومین که در آن عقب زبان برافراشته و به نرمکام نزدیک میشود متـ . نرمکامیشدگی