کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
براستا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
براستا
معنی
(بِ) (حراض . مر.) = براستای : در حق ، دربارة ، درباب .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
براستا
فرهنگ فارسی معین
(بِ) (حراض . مر.) = براستای : در حق ، دربارة ، درباب .
-
براستا
لغتنامه دهخدا
براستا. [ ب ِ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) (از: ب + راستا) براستای . در حق . درباره ٔ. درباب .(فرهنگ فارسی معین ) : اینک عنان با عنان تو نهادم مکافات این مکرمت را که براستای من کردی . (تاریخ بیهقی ). و هارون براستای وی (فضل برمک ) آن نیکویی فرمود کز حد بگذش...
-
براستا
لغتنامه دهخدا
براستا. [ ب ِ ] (ص ، اِ) رهنمای دانا و هشیار. (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
راهنمون
لغتنامه دهخدا
راهنمون . [ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (ص مرکب ) رهنمون . راهنما. (نظام ). راهنما که بعربی دلیل گویند. (از شعوری ج 2 ورق 11). راهنما و براستا. (ناظم الاطباء). هادی و نماینده ٔ راه . (آنندراج ). رهنما. دلیل .هادی . مرشد : و راهنمون است بر هستی و یگانگی او، آسم...
-
راهنما
لغتنامه دهخدا
راهنما. [ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (نف مرکب ) رهنما. نشان دهنده ٔ راه که بعربی دلیل گویند. (از شعوری ج 2 ورق 2).هادی و نماینده ٔ راه . (آنندراج ). کسی که راه نشان میدهد. (فرهنگ نظام ). دلیل و هادی و کسی که شخصی را به راهی هدایت کند و طریق وصول به امری را به...
-
راستا
لغتنامه دهخدا
راستا. (ص ) راست باشد که نقیض کج است . || (اِ) راه و صراط. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (برهان ). || مقابل . روبرو. (ناظم الاطباء). مقابل چپ . راستا و چپا بمعنی طرف راست و طرف چپ استعمال شده . (حاشیه ٔ بیهقی چ فیاض ) : پس بیرون آمد موسی از مدینه ٔ مذکور...