کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
براز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
براض
لغتنامه دهخدا
براض . [ ب َرْ را ] (ع ص )آنکه همه ٔ مال خود خرد و تباه کند. (منتهی الارب ).
-
براض
لغتنامه دهخدا
براض . [ ب ِ ] (ع اِ) ج ِ برض . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
براض
لغتنامه دهخدا
براض . [ ب ُ ] (ع ص ) مُبرض . اندک . (آنندراج ) (منتهی الارب ). قلیل . بَرْض . (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
ککه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ککی› [قدیمی] kake فضله؛ براز؛ غایط؛ سرگین.
-
ordures
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دستورالعمل، نجاست، براز، زباله
-
ordure
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اداری، نجاست، براز، زباله
-
برازان
فرهنگ نامها
(تلفظ: barāzān) (براز + ان (پسوند نسبت)) ، منسوب به براز ، منسوب به برازندگی و آراستگی؛ (به مجاز) برازنده؛ نام چند ستاره .
-
برازک
فرهنگ نامها
(تلفظ: barāzak) (براز + ک/ak-/ (پسوند نسبت))، منسوب به براز ، منسوب شده به برازندگی، زیبایی و آراستگی ؛ (به مجاز) زیبا و آراسته .
-
فضولات
واژگان مترادف و متضاد
۱. براز، نجاست ۲. پسماندهها، زواید
-
مدفوع
واژگان مترادف و متضاد
براز، پلیدی، سرگین، فضله، گه، نجاست
-
fid
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فید، سیخ، میله حائل، براز، با میله نگهداشتن
-
برازمان
فرهنگ نامها
(تلفظ: barāz mān) (بَراز + مان = فکر و اندیشه) ، دارای فکر و اندیشه زیبا ؛ بلند اندیشه .
-
غایط
واژگان مترادف و متضاد
براز، بول، پلیدی، جعل، سرگین، سنده، عذره، نجاست
-
رشاقة
دیکشنری عربی به فارسی
براز , ظرافت , لطافت , زيبايي , وقار , ريزه کاري , سليقه