کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برازنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
برازنده
/barāzande/
معنی
۱. شایسته؛ لایق.
۲. زیبنده؛ مناسب.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
درخور، زیبنده، سزاوار، شایان، شایسته، قابل، لایق، متناسب، ورجاوند ≠ نامتناسب، نالایق
برابر فارسی
ورجاوند
دیکشنری
chi-chi, chichi, congruous, elegant, fit, handsome, proper, style
-
جستوجوی دقیق
-
برازنده
فرهنگ نامها
(تلفظ: barāzande) (صفت فاعلی از برازیدن) ، ویژگی آنچه مناسب یا زیبندهی کسی یا چیزی است ؛ شایسته ، لایق ، سزاوار.
-
برازنده
واژگان مترادف و متضاد
درخور، زیبنده، سزاوار، شایان، شایسته، قابل، لایق، متناسب، ورجاوند ≠ نامتناسب، نالایق
-
برازنده
فرهنگ واژههای سره
ورجاوند
-
برازنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) barāzande ۱. شایسته؛ لایق.۲. زیبنده؛ مناسب.
-
برازنده
فرهنگ فارسی معین
(بَ زَ دَ) (ص فا.) شایسته ، زیبنده .
-
برازنده
لغتنامه دهخدا
برازنده . [ ب َ زَ دَ / دِ ] (نف ) زیبنده : خالق خلق و نگارنده ٔ ایوان رفیعی فالق صبح و برازنده ٔ خورشید منیری . سعدی . || سزاوار. درخور. برازا. لایق : پیش بالای تو میرم چه بصلح و چه بجنگ چون بهر حال برازنده ٔ ناز آمده ای .حافظ.
-
برازنده
دیکشنری فارسی به عربی
رائع , لطيف
-
برازنده
واژهنامه آزاد
شایسته لایق
-
جستوجو در متن
-
متناسب
فرهنگ واژههای سره
برازنده
-
آزمان
واژهنامه آزاد
برآزنده
-
برازا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] barāzā زیبا؛ برازنده.
-
برازندگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) barāzandegi برازنده بودن؛ خوب و زیبا بودن؛ شایستگی.
-
رادمهر
واژهنامه آزاد
برازنده مثل خورشید،مهربان و بزرگوار
-
آمدن
لهجه و گویش تهرانی
مناسب بودن،برکت داشتن برای فرد، برازنده بودن لباس.