کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
براده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
براده
/borāde/
معنی
ریزههای فلز که هنگام کوبیدن یا سوهان زدن آن میریزد؛ سونش؛ ساوآهن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
chip, filing, splinter
-
جستوجوی دقیق
-
براده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: برادَة] borāde ریزههای فلز که هنگام کوبیدن یا سوهان زدن آن میریزد؛ سونش؛ ساوآهن.
-
براده
فرهنگ فارسی معین
(بُ دِ) [ ع . برادة ] ( اِ.) خرده ریز از چوب یا فلز که به هنگام تراشیدن یا بریدن بر جای می ماند؛ سوده .
-
براده
لغتنامه دهخدا
براده . [ ب ُ دَ/ دِ ] (ع اِ) سونش . (منتهی الارب ). سونش آهن و فولاد. ساوآهن . (مهذب الاسماء) (السامی ). سوده ٔ آهن . ریزه ٔآهن و مانند آن که در وقت سوهان کردن بیفتد. ریزه که از دهن سوهان ریزد. (زمخشری ) (از اقرب الموارد).- برادةالحدید ؛ سوده ٔآهن ....
-
واژههای مشابه
-
برادة
لغتنامه دهخدا
برادة. [ ب َرْ را دَ ] (ع اِ) کوزه ٔ آویز. (مهذب الاسماء).کوزه ٔ آویز جهت سرد شدن آب . آوندی است که آب را سردکند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (از آنندراج ). || کوزه ٔ سرتنگ که در آن آب را سرد کنند. || جای آب خوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
پرکاش
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِ.) خاک اره ، بُراده .
-
ساوه
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (اِ.) برادة طلا.
-
پرکاش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] parkāš ۱. خاکاره.۲. بُراده.
-
swarf
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ساندویچ، براده، تراشه
-
ایرک
واژهنامه آزاد
براده ی کوچک نقره
-
ساو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) برادة زر، ریزه زر.
-
سونش
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِ.) براده ، ریزه های فلز.
-
بیرزد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بارزد، بیرزه، بریزه› [قدیمی] birzad ۱. (زیستشناسی) = انزروت۲. برادۀ فلزات.
-
ساوا
لغتنامه دهخدا
ساوا. (اِ) زر و سیم براده شده . (ناظم الاطباء).