کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برادر کوچکتر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پسر برادر زن و خواهر شوهر و غیره
دیکشنری فارسی به عربی
ابن الاخ
-
هر جا (که) میرفتم ، برادر احمد را (هم) با خودم میبردم.
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: haryâ ašdun dadi ahmad-em bâ xom ašü. طاری: haryâ ašoyun, beray-e ahmad-em bâ xom ani. طامه ای: haryâ šeɹon, berâ-ɂe ahmad-om bâ xoyom eni. طرقی: haryâ ašoyo, beray-e ahmad-om-ǰi xoy xoyom ani. کشه ای: haryâ ašoyo, beray-e ahmad-em bâ xoyem ...
-
جستوجو در متن
-
علیخان میرزا
لغتنامه دهخدا
علیخان میرزا. [ ع َ ] (اِخ ) متخلص به صادق . برادر کوچکتر مرادخان گیلانی . رجوع به صادق شود.
-
انجام ارسنجانی
لغتنامه دهخدا
انجام ارسنجانی . [ اَ م ِاَ س َ ] (اِخ ) میرزا مصطفی خان برادر کوچکتر آغاز ارسنجانی ، از شاعران قرن سیزدهم هَ .ق . است . (از شکرستان پارس تألیف محمدحسین شعاع الملک شیرازی نسخه ٔ خطی کتابخانه جعفر سلطان القرائی از فرهنگ سخنوران ).
-
پینسون
لغتنامه دهخدا
پینسون . [ سُن ْ ] (اِخ ) نام دو برادرکه در سفر اول کریستوف کولومب به آمریکا با وی همسفربودند و بعداً هم مستقلاً پاره ای از نقاط آمریکا را کشف کردند. برادر کوچکتر در سنه ٔ 1500 م . ببرزیل درآمد و مصب نهر آمازون و رودخانه ای در گویان کشف کرد که بنام خ...
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی .[ ع َ ] (اِخ ) ابن مظفربن مبارزالدین (شاه ...). وی یکی از چهار پسر شاه شرف الدین مظفر حاکم شیراز، و برادر کوچکتر شاه یحیی بود. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 287) (تاریخ مفصل ایران ، مغول چ عباس اقبال ص 426).
-
بهرامشاه سلجوقی
لغتنامه دهخدا
بهرامشاه سلجوقی . [ ب َ شا هَِ س َ ] (اِخ ) بهرامشاه بن طغرلشاه . نهمین پادشاه (562-575 هَ .ق .) از سلسله ٔ سلاجقه ٔ کرمان . پسر طغرلشاه بعد از پدر در جیرفت کرمان به سلطنت نشست و منازع و معارض برادر خویش ارسلانشاه دوم گردید. اما بواسطه ٔ افراط در شرا...
-
صادق
لغتنامه دهخدا
صادق . [ دِ ] (اِخ ) نام وی علی خان میرزا و متخلص به صادق و برادر کوچکتر مراد است . جوانی بسیار نامراد و کوچک دل و هم زبان است و چنان عاشق پیشه و باذوق است که اگرمحتاج نباشد بجز کار ذوق به کار دیگر اهمیت نمی دهد،اگرچه سلطنت باشد. حقیر در یکی از فترته...
-
کنفوسیوس
لغتنامه دهخدا
کنفوسیوس . [ ک ُ ] (اِخ ) مشهورترین فیلسوف چین (؟ 551 - ؟ 479 ق . م .) و پایه گذار یک سیستم اخلاقی مستحسن بود. او وفاداری به آداب و رسوم ملی و خانوادگی را در درجه ٔ اول اهمیت قرار می داد. (ازلاروس ). نامی ترین فیلسوف و دانشمند چینی . وی موجد طریقه ٔ ...
-
ملک آرا
لغتنامه دهخدا
ملک آرا. [ م ُ ] (اِخ ) عباس میرزا (1255 - 1316 هَ . ق .). پسردوم محمدشاه و برادر کوچکتر ناصرالدین شاه . مادر وی خدیجه خانم نام داشته و خواهر یحیی خان چهریقی بوده است . عباس میرزا پس از مرگ پدر همواره مورد سؤظن برادر خود ناصرالدین شاه بود. مدت بیست ...
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن لیث صفار. وی فرزند کوچکتر لیث و برادر کهتر یعقوب لیث بود. وی در چند مورد با برادر خود در جنگ ها شرکت داشت از جمله در سال 253 هَ . ق . که یعقوب بر هری دست یافت ، برادر خود علی بن لیث را با زندانیان و بنه در آنجا گذاشت و خود بر...
-
فردیناند
لغتنامه دهخدا
فردیناند. [ ف ِ ] (اِخ ) نام سه تن از امپراطوران روم : یکی فردیناند اول متولد سال 1503 و متوفی به سال 1564 م . که از سال 1556 تا 1564 م . امپراطور روم بود. وی برادر کوچکتر شارل پنجم است . دیگر فردیناند دوم که متولد 1578 و متوفی به سال 1637 م . است . ...
-
سام میرزا
لغتنامه دهخدا
سام میرزا. (اِخ ) این میرزا برادر کوچکتر شاه مرحوم (یعنی شاه طهماسب اول ) بود. عیش و عشرت را دوست میداشت و چند سال درخراسان فرمانفرمایی میکرد. در اقسام نظم و نثر طبع شوخ و متینی داشت . تذکره ٔ شعرایی به اسم «تحفه ٔ سامی » تألیف کرد و سرانجام در آستا...
-
کهین
لغتنامه دهخدا
کهین . [ ک ِ ] (ص تفضیلی ) کوچکتر. اصغر. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کوچکتر. (فرهنگ فارسی معین ) : نگین بدخشی بر انگشتری ز کمتر به کمتر خرد مشتری وز انگشت شاهان سفالین نگین بدخشانی آید به چشم کهین . ابوشکور (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).آرزوی خو...
-
معزالدوله
لغتنامه دهخدا
معزالدوله . [ م ُ ع ِزْ زُدْ دَ / دُو ل َ / ل ِ ] (اِخ ) احمدبن بویه ، مکنی به ابوالحسین برادر کوچکتر عمادالدوله و رکن الدوله ٔ دیلمی . وی به سال 324 هَ . ق . کرمان را فتح کرد و در 334 بدون جنگ بر بغداد دست یافت و المستکفی خلیفه ٔ عباسی وی را لقب معز...