کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برادر بزرگتر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پسر برادر زن و خواهر شوهر و غیره
دیکشنری فارسی به عربی
ابن الاخ
-
هر جا (که) میرفتم ، برادر احمد را (هم) با خودم میبردم.
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: haryâ ašdun dadi ahmad-em bâ xom ašü. طاری: haryâ ašoyun, beray-e ahmad-em bâ xom ani. طامه ای: haryâ šeɹon, berâ-ɂe ahmad-om bâ xoyom eni. طرقی: haryâ ašoyo, beray-e ahmad-om-ǰi xoy xoyom ani. کشه ای: haryâ ašoyo, beray-e ahmad-em bâ xoyem ...
-
جستوجو در متن
-
elderbrotherish
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برادر بزرگتر
-
خانداداش
لهجه و گویش تهرانی
برادر بزرگتر
-
Big Brother
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برادر بزرگتر، قیم
-
کاکا
لهجه و گویش تهرانی
برادر (بزرگتر):حساب حسابه کاکا برادر
-
کاگان
واژهنامه آزاد
اسمی مازندرانی ست به معنای برادر،برادر بزرگتر
-
زَن کاکا
لهجه و گویش بختیاری
zan-kâkâ زن برادر بزرگتر.
-
کاکا
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - برادر بزرگتر. 2 - غلام .
-
کاکا
لهجه و گویش بختیاری
kâkâ برادر بزرگتر، داداش، گاهى براى احترام به بزرگترهاى غیرخویشاوند نیز گویند.
-
آقا
فرهنگ فارسی معین
[ مغ . ] ( اِ.) 1 - برادر بزرگتر، برادر مهتر. 2 - امیر، ارباب ، سرور، رییس . 3 - عنوانی است که برای احترام و تفخیم به اول یا آخر اسم کسی می افزایند: آقامحمد، محمدآقا. ج . آقایان .
-
حسن میرزا
لغتنامه دهخدا
حسن میرزا. [ ح َ س َ ] (اِخ ) برادر بزرگتر شاه عباس بود. صادقی کتابدار او را به حسن صورت توصیف کرده و شعری به وی نسبت کرده است . رجوع به مجمع الخواص ص 26 شود.
-
غریری
لغتنامه دهخدا
غریری . [ غ ُ رَ ری ](اِخ ) محمدبن غریر. پسر غریربن مغیرة، از وجوه اهل مدینه به شمار میرفت و از برادرش اسحاق بزرگتر بود. برادر دیگر وی یعقوب و مادرش هند بنت مروان بود. (ازتاج العروس ذیل غریر). رجوع به غریربن مغیرة شود.
-
بین الجمهور
لغتنامه دهخدا
بین الجمهور. [ ب َ نَل ْ ج ُ ] (ع ق مرکب ) میان عموم . میان عامه ٔ مردم : و بین الجمهور زیاده از سلطان پرویز برادر بزرگتر اعتبار داشت [ سلطان خرم ] . (عالم آرای عباسی چ امیرکبیر ج 2 ص 1067).
-
ایناق خان
لغتنامه دهخدا
ایناق خان . (اِخ ) از خوانین و رؤسای ایل زند که کریم خان زند و برادرش صادق خان زند فرزندان او بودند. بعد از مرگ ایناق زنش که مادر کریم خان و صادق خان بود بازدواج برادر بزرگتر یعنی بوداق خان درآمد و زکی خان زند از او بزاد. بنابراین زکی خان از جانب ما...