کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برات شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
برات شدن
معنی
( ~. شُ دَ)(مص ل .) به دل خطور کردن .
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
۱. خطور کردن، ملهم شدن، در دل افتادن
۲. حواله شدن ≠ برات کردن
دیکشنری
presage
-
جستوجوی دقیق
-
برات شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. خطور کردن، ملهم شدن، در دل افتادن ۲. حواله شدن ≠ برات کردن
-
برات شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. شُ دَ)(مص ل .) به دل خطور کردن .
-
واژههای مشابه
-
برآت
لغتنامه دهخدا
برآت . [ ب َ رِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ برئَة، پاکان از چیزی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بیزاران از چیزی . (منتهی الارب ). رجوع به برئة شود.
-
برات کش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، اسم، صفت فاعلی) [مٲخوذ از عربی. فارسی] (بانکداری) barātkeš کسی که برات مینویسد و به کسی دستور میدهد که پولی را به شخص دیگری بدهد.
-
برات گیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، اسم، صفت فاعلی) [مٲخوذ از عربی. فارسی] (بانکداری) barātgir کسی که برات را برای او میفرستند که پول آن را بدهد.
-
شب برات
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بِ یا بَ) [ فا - ع . ] شب پانزدهم شعبان .
-
روز برات
لغتنامه دهخدا
روز برات . [ زِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز پانزدهم ماه شعبان . (ناظم الاطباء). روز جک . (از آنندراج ). و رجوع به جک و روز جک و برهان قاطع ذیل جک شود.
-
صرف برات
لغتنامه دهخدا
صرف برات . [ ص َ ف ِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بهره ای که شخص بخاطر پرداخت وجه حواله ای که هنوز موعد آن نرسیده از دارنده ٔ آن اخذ می کند.
-
باش برات
لغتنامه دهخدا
باش برات . [ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گوی آغاج بخش شاهین دژ شهرستان مراغه که در 44 هزارگزی جنوب خاوری شاهین دژ و 4 هزارگزی شمال راه ارابه رو شاهین دژ به تکاب واقع است ، ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای معتدل و 440 تن سکنه . آب آن از چشمه تأم...
-
برات کشی
دیکشنری فارسی به عربی
مسودة
-
برات کش
دیکشنری فارسی به عربی
درج
-
آلى بِرات
لهجه و گویش بختیاری
âli-berât آل تو را ببرد (نوعى نفرین).
-
bankable bill
برات بانکپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] هرنوع برات مورد قبول بانک
-
ده نوفاطمه برات
لغتنامه دهخدا
ده نوفاطمه برات . [ دِه ْ ن َ طِ م ِ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش طبس شهرستان فردوس . واقع در 7هزارگزی جنوب باختری طبس سر راه مالرو عمومی طبس به خداآفرین . دارای 173 تن سکنه . آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).