کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
شب برات
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بِ یا بَ) [ فا - ع . ] شب پانزدهم شعبان .
-
روز برات
لغتنامه دهخدا
روز برات . [ زِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز پانزدهم ماه شعبان . (ناظم الاطباء). روز جک . (از آنندراج ). و رجوع به جک و روز جک و برهان قاطع ذیل جک شود.
-
صرف برات
لغتنامه دهخدا
صرف برات . [ ص َ ف ِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بهره ای که شخص بخاطر پرداخت وجه حواله ای که هنوز موعد آن نرسیده از دارنده ٔ آن اخذ می کند.
-
باش برات
لغتنامه دهخدا
باش برات . [ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گوی آغاج بخش شاهین دژ شهرستان مراغه که در 44 هزارگزی جنوب خاوری شاهین دژ و 4 هزارگزی شمال راه ارابه رو شاهین دژ به تکاب واقع است ، ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای معتدل و 440 تن سکنه . آب آن از چشمه تأم...
-
برات کشی
دیکشنری فارسی به عربی
مسودة
-
برات کش
دیکشنری فارسی به عربی
درج
-
آلى بِرات
لهجه و گویش بختیاری
âli-berât آل تو را ببرد (نوعى نفرین).
-
bankable bill
برات بانکپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] هرنوع برات مورد قبول بانک
-
ده نوفاطمه برات
لغتنامه دهخدا
ده نوفاطمه برات . [ دِه ْ ن َ طِ م ِ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش طبس شهرستان فردوس . واقع در 7هزارگزی جنوب باختری طبس سر راه مالرو عمومی طبس به خداآفرین . دارای 173 تن سکنه . آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
برات را نزول کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تخفيض
-
جونم برات بگه
لهجه و گویش تهرانی
برای ادامه صحبت گفته میشود
-
به پول نقد تبدیل کردن (چک و برات)
دیکشنری فارسی به عربی
تفاوض
-
واژههای همآوا
-
براة
لغتنامه دهخدا
براة. [ ب َ ] (ع اِ) مبراة. کارد کمان تراش . (منتهی الارب ). و در اقرب الموارد بَرّاءَة به این معنی آمده است . رجوع به اقرب الموارد و منتهی الارب شود.
-
برئة
لغتنامه دهخدا
برئة. [ ب َ رِ ءَ ] (ع ص ، اِ) آفریدگان . ج ، برایا. || پاک از چیزی . || بیزار از چیزی . و در دو معنی اخیر تأنیث بری ٔ باشد. ج ، بَرِءات . بریات . برایا. (منتهی الارب ). رجوع به بریئة شود.
-
برآت
لغتنامه دهخدا
برآت . [ ب َ رِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ برئَة، پاکان از چیزی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بیزاران از چیزی . (منتهی الارب ). رجوع به برئة شود.