کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برآورد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
برآورد
/bar[']āva(o)rd/
معنی
تعیین کردن قیمت و سنجیدن چیزی؛ تخمین.
〈 برآورد کردن: (مصدر متعدی)
۱. قیمت کردن.
۲. سنجیدن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. ارزیابی، برانداز، تخمین، سنجش، تقویم
۲. ارزشگذاری، قیمتگذاری
۳. تخمین زدن، تقویم کردن
فعل
بن گذشته: برآورد کرد
بن حال: برآورد کن
دیکشنری
appraisal, assessment, calculation, estimate, estimation, judgment, measure, projection, reckoning
-
جستوجوی دقیق
-
برآورد
واژگان مترادف و متضاد
۱. ارزیابی، برانداز، تخمین، سنجش، تقویم ۲. ارزشگذاری، قیمتگذاری ۳. تخمین زدن، تقویم کردن
-
برآورد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) bar[']āva(o)rd تعیین کردن قیمت و سنجیدن چیزی؛ تخمین.〈 برآورد کردن: (مصدر متعدی)۱. قیمت کردن.۲. سنجیدن.
-
برآورد
فرهنگ فارسی معین
( ~. وَ یا وُ) (مص مر.) تخمین زدن ، تعیین ارزش چیزی بطور تقریبی .
-
برآورد
لغتنامه دهخدا
برآورد. [ ب َ وَ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) چیزی که پیش از کردن کاری تخمیناً مقرر نمایند. (آنندراج ). دید. تخمین . انگاره . اجترام . (یادداشت مؤلف ). حزر. عمل تعیین قیمت کردن چیزی که بعربی تقویم گویند : نتوان کرد به پیمانه تهی دریا راهست میزان بر...
-
واژههای مشابه
-
براورد
دیکشنری فارسی به عربی
تخمين , تقدير , تقييم , مسح
-
cruise line
مسیر برآورد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] مسیر حرکتی که در طول آن دادهها بهصورت پیوسته در بازههای ازپیشتعیینشده ثبت میشود
-
estimating equation
معادلۀ برآورد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] معادلهای شامل کمیتهای مشاهدهشده و یک کمیت مجهول که میزان این کمیت مجهول را برآورد میکند
-
cruise 2, timber cruise
گشت برآورد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] پیمایش برای مکانیابی و برآورد مقدار چوب در یک ناحیۀ معین جنگلی براساس گونه و اندازه و کیفیت
-
برآورد کردن
واژگان مترادف و متضاد
ارزیابی کردن، تخمین زدن، تقویم کردن، تقویمنمودن
-
estimate
برآورد 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار، ریاضی] مقدار عددیِ یک برآوردگر تحت شرایطی معین که بهعنوان تقریبی از یک پارامتر در نظر گرفته میشود
-
estimation
برآورد 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار، ریاضی] شیوهای آماری برای ارائۀ فرمولی که بتواند تحت شرایطی معین با استفاده از مقدار مشاهدات نمونهای، تقریبی را برای یک پارامتر ارائه کند
-
pooled estimate
برآورد ادغامی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] برآوردی از یک پارامتر که از ترکیب یا ادغام دو یا چند برآورد به دست میآید
-
strategic estimate
برآورد راهبردی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] ارزیابی عواملی در سطح وسیع که بر تعیین مأموریتها و اهداف و راهکارهای راهبردی تأثیر میگذارد
-
analogous estimating
برآورد قیاسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] روشی برای برآورد تقریبی کار از راه مقایسۀ اجزای آن با کارهای مشابه پیشین